گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

زمانه چون تو دلجویی ندارد

فلک مثل تو مهرویی ندارد

بنامیزد نسیمی کان تو داری

گل سوری ازان بویی ندارد

چو بدخویی کند چشم تو با من

دلم گوید که بدخویی ندارد

تن من موی شد بهر میانت

چو بهره از میان مویی ندارد

سر من بر سر زانوست از تو

سر من هیچ زانویی ندارد

سخن بشنو مگر از بنده خسرو

جهان چون او سخنگویی ندارد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
خاقانی

دل از گیتی وفاجویی ندارد

که گیتی از وفا بویی ندارد

به دل‌جویان ندارد طالع ایام

چه دارد پس که دل‌جویی ندارد

وفا از شهربند عهد رسته است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
ناصر بخارایی

چو چشمت هیچ آهوئی ندارد

که چشمت هیچ آهوئی ندارد

خجل شد از گل روی تو لاله‌

که رنگی دارد و بوئی ندارد

از آن دارد سر اندر پیش نرگس

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه