زمانه چون تو دلجویی ندارد
فلک مثل تو مهرویی ندارد
بنامیزد نسیمی کان تو داری
گل سوری ازان بویی ندارد
چو بدخویی کند چشم تو با من
دلم گوید که بدخویی ندارد
تن من موی شد بهر میانت
چو بهره از میان مویی ندارد
سر من بر سر زانوست از تو
سر من هیچ زانویی ندارد
سخن بشنو مگر از بنده خسرو
جهان چون او سخنگویی ندارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف بینظیری از محبوبش میپردازد و میگوید که زمانه و جهان چیزی شبیه به او ندارند. او به نسیمهایی اشاره میکند که بوی خاص محبوب را نمیتوانند منتقل کنند و از بدخلقی محبوبش غمگین است. همچنین بیان میکند که بدنش به خاطر عشق او بیقرار و سرش بر زانو است. در نهایت، شاعر تأکید میکند که در این جهان، کسی مانند او وجود ندارد که بتواند همچو او سخن بگوید.
هوش مصنوعی: دنیا به مانند تو دلسوزی ندارد و آسمان نیز مانند تو زیبایی ندارد.
هوش مصنوعی: نسیمی میوزد که بوی گل سوری را میگیرد، اما خود گل بویی از آن ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی که نگاه تو با من بدجنس و خشن است، دلم به من میگوید که تو واقعاً بدخوی نیستی.
هوش مصنوعی: بدن من مانند مویی شده است که برای میانه توست، در حالی که از میانه خود مویی بهرهمند نیست.
هوش مصنوعی: سر من بر روی زانویم است، اما تو هیچ توجهی به حال و روز من نداری.
هوش مصنوعی: بهتر است به سخن کسی گوش بدهی که مانند او در جهان وجود ندارد، زیرا او ارزش و اهمیت ویژهای دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل از گیتی وفاجویی ندارد
که گیتی از وفا بویی ندارد
به دلجویان ندارد طالع ایام
چه دارد پس که دلجویی ندارد
وفا از شهربند عهد رسته است
[...]
چو چشمت هیچ آهوئی ندارد
که چشمت هیچ آهوئی ندارد
خجل شد از گل روی تو لاله
که رنگی دارد و بوئی ندارد
از آن دارد سر اندر پیش نرگس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.