گنجور

 
خاقانی

اذا ما الطیر غنت فی‌الصباح

اجب داعی معاطاة الملاح

هوا پر خندهٔ شیرین صبح است

بیار آن گریهٔ تلخ صراحی

ارق فضلاتها فالارض عطلی

تحلیها بوشی او وشاح

قبای صبح را مشکین زره زن

به موی زلف ترکان سلاحی

سیر نوالدیک عن عین‌السکاری

ویشدو کالسکاری و هو صباح

صلاح از می سر رشته کند گم

صلائی درده ار مرد صلاحی

کان الدار و الکاسات دارت

ریاض اللهو حفت بالاقاحی

توئی تو راح را خاقانیا اهل

قفای عقل زن گر مرد راحی

به شروان شاخ اخستان تیمن

تری سعدالسعود علی‌النواحی

 
 
 
مولانا

هزاران زاهد زهد صلاحی

ز تو خونش مباح و او مباحی

خواجوی کرمانی

چو دستان برکشد مرغ صراحی

برآید نوحهٔ مرغ از نواحی

قدح در ده که چشم مست خوبان

قد اتّضحت لنا ای اتّضاح

الا والله لا اسلو هواهم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خواجوی کرمانی
جامی

دمیده مرغزارش بر جوانب

شکفته لاله زارش در نواحی

ز شبنم لاله را خوی در بناگوش

ز باران غنچه را می در صراحی

غزیر الدمع من عین السواقی

[...]

سلیمی جرونی

شبی روز از در عشق و صباحی

به وصلش یا رب از هجران فلاحی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه