ای دیده ره ز ظلمت غم چون برون بری
چون نور دل نماند برون راه چون بری
اول چراغ برکن و آنگه چراغ جوی
تا زان چراغ راه ز ظلمت برون بری
هجران یار بر جگرت زخم مار زد
آن زخم مار نی که به باد فسون بری
آن درد دل که بردهای آنگه عروسی است
در جنب محنتی که ز هجران کنون بری
خاقانیا حریف فراقی به دست خون
در خون نشستهای چه غم دست خون بری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره رهایی از غم و درد ناشی از جدایی است. شاعر به تصویر کشیدن شرایطی میپردازد که چگونه میتوان از ظلمت و غم دور شد. او به این نکته اشاره میکند که برای بیرون رفتن از تاریکی، ابتدا باید منبع نور را روشن کرد و سپس مسیر را پیدا کرد. همچنین، درد جدایی را با زخم مار مقایسه کرده و به چالشهای عاطفی که فرد در چنین شرایطی تجربه میکند، اشاره میکند. در نهایت، شاعر به احساس تنهایی ناشی از جدایی و درد درونی اشاره میکند و تأکید میکند که باید با این احساسات کنار آمد.
هوش مصنوعی: ای چشم، وقتی از تاریکی غم بیرون بیایی، مثل نور خواهد بود. اما وقتی که دل نورانی نباشد، دیگر راهی برای بیرون رفتن نیست.
هوش مصنوعی: ابتدا چراغ را روشن کن و سپس به دنبال نور بگرد تا با آن نور بتوانی از تاریکی بیرون بیایی.
هوش مصنوعی: فراق یار چنان بر دل تو اثر کرده است که مانند زخم مار به آن آسیب زده است، اما آن زخم نه از نوعی است که به راحتی فراموش شود یا با جادو و فریب قابل درمان باشد.
هوش مصنوعی: درد و غمهایی که در دل داری، به نوعی جشن و سروری است، در مقایسه با رنج و محنتی که از جدایی و دوری تو اکنون به آن دچار شدهای.
هوش مصنوعی: ای خاقان، تو در حالتی پریشان و غمناکی به سر میبری، در حالی که در جنگ و جدایی غرق هستی. نگران نباش، چرا که در این وضعیت، خون بر دست تو جاریست و عشق و درد را به تصویر میکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.