ای لعل تو پردهدار پروین
وای زلف تو سایبان نسرین
چشم تو ز نیم زهر غمزه
خون کرد هزار جان شیرین
صد عیسی دردمند را بیش
در سایهٔ زلف کرده بالین
از چشم بد ایمنی که دارد
دندان و لب تو شکل یاسین
آهستهتر ای سوار چالاک
بر دیدهٔ ما متاز چندین
حقی که نه از وفاست بگذار
راهی که نه از صفاست مگزین
آن کز تف عشق توست در تب
جویان ز لب تو مهر تسکین
هر ذره که بر تو میفشاند
لطفی بکن ای نگار برچین
خاقانی را از آن خود دان
نیک و بد او از آن خود بین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نوروز و جهان چون بت نو آیین
از لاله ، همه کوه بسته آذین
مر جان مرا روان مسکین
دانی که چه کرد دوش تلقین؟
گفتا چو ستور چند خسپی
بندیش یکی ز روز پیشین
بنگر که چه کردهای به حاصل
[...]
جاوید زی ای تو جان شیرین
هرگز دل تو مباد غمگین
از راه وفا گسسته ای دل
بر اسب جفا نهاده ای زین
عاشقترم ای پسر ز خسرو
[...]
ای کرده به زیر پای، کونین
بگذشته ز حد قاب قوسین
ای سید بارگاه کونین
نسابهٔ شهر قاب قوسین
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.