گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خاقانی

ای صبح مرا حدیث آن مه کن

ای باد، مرا ز زلفش آگه کن

ای قرصهٔ آفتاب پیش من

بگشای زبان، قصد آن مه کن

ای خیل خیال دوست هر ساعت

از سبزهٔ جان مرا چراگه کن

ای لاف زده ز عشق و دل داده

جان هم بده و به کوی او ره کن

ای خاقانی دراز شد قصه

جان خواهد یار قصه کوته کن