سوختم چون بوی برناید ز من
وآتش غم روی ننماید ز من
من ز عشق آراستم بازارها
عشق بازاری نیاراید ز من
تا نیارم زر رخ از لعل اشک
دل ز محنتها نیاساید ز من
ای خیال یار در خورد آمدی
بیتو دانی هیچ نگشاید ز من
گر نگیرم دربرت عذر است از آنک
بوی بیماری همی آید ز من
دست بر سر زانم از دست اجل
تا کلاه عمر نرباید ز من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقانهای است که شاعر به خاطر دوری از محبوبش احساس میکند. او میگوید که آتش غم در دلش شعلهور است و بویی از خوشبختی و عشق به مشامش نمیرسد. شاعر تلاش کرده که با آرایش و زیبایی، عشق را جستجو کند، اما نمیتواند به آن دست یابد. او از اشکهایش به عنوان زینتی یاد میکند که مانع آرامش دلش شده است. خیالی از یار در ذهن او باقی مانده، اما بدون او هیچ چیز ممکن نیست. او به حالتی از ناامیدی و سرنوشت محتوم اشاره میکند و در نهایت، از اینکه عمرش به پایان نرسد ابراز نگرانی میکند.
هوش مصنوعی: من به قدری داغ و سوزانم که هیچ بویی از من بلند نمیشود و ناراحتیام به قدری عمیق است که هیچ نشانهای از آن بر چهرهام دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق، بازارها را زینت دادهام، اما این بازار، نمیتواند بدون من خود را زینت دهد.
هوش مصنوعی: تا وقتی که خود را بوسهوار به درد و رنجها دچار نکنم و لطافت چشمانم به خاطر اشکهایم دیده نشود، از زخمهای قلبیام رهایی نخواهم یافت.
هوش مصنوعی: ای خیال محبوب، در من جا گرفتهای؛ بدون تو، میدانی که از دل من هیچ چیزی خارج نمیشود و هیچ سخنی برزبان نمیآید.
هوش مصنوعی: اگر نتوانم در کنارت بمانم، به خاطر این است که بوی بیماری از من به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: به سرم دست میزنم و از اجل میگویم که مبادا کلاهی که نماد عمر من است، از من رفته و برود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.