از گلستان وصل نسیمی شنیدهام
دامن گرفته بر اثر آن دویدهام
بیبدرقه به کوی وصالش گذشتهام
بیواسطه به حضرت خاصش رسیدهام
اینجا گذاشته پر و بالی که داشته
آنجا که اوست هم به پر او پریدهام
این مرغ آشیان ازل را به تیغ عشق
پیش سرای پردهٔ او سر بریدهام
وین مرکب سرای بقا را به رغم خصم
جل درکشیده پیش در او کشیدهام
گاهی لبش گزیده و گاهی به یاد او
آن می که وعده کرد ز دستش مزیدهام
خود نام من ز خاطر من رفته بود پاک
خاقانی آن زمان ز زبانش شنیدهام
در جمله دیدم آنچه ز عشاق کس ندید
اما دریغ چیست که در خواب دیدهام
گوئی که بر جنیبت وهم از ره خیال
در باغ فضل صدر افاضل چریدهام
والا جمال دین محمد، محمد آنک
از کل کون خدمت او برگزیدهام
جبریلوار باد معانی به فر او
در آستین مریم خاطر دمیدهام
شک نیست کز سلالهٔ نثر بلند اوست
این روی تازگان که به نظم آفریدهام
ای آنکه تا عنان به هوای تو دادهام
از ناوک سخن صف خصمان دریدهام
هود هدی توئی و من از تو چو صرصری
بر عادیان جهل به عادت بزیدهام
آزردهام ز زخم سگ غرچه لاجرم
خط فراق بر خط شروان کشیدهام
لیکن بدان دیار نیابم ز ترس آنک
پرآبهاست در ره و من سگ گزیدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که شاعر از عشق و وصل به محبوبش صحبت میکند. او از نسیمی سخن میگوید که او را به سوی محبوب کشانده و بدون مع escort به او رسیده است. شاعر احساس میکند که برای رسیدن به محبوب، هر چیزی را رها کرده و حتی جان خود را فدای عشق کرده است. وی از معانی عمیق و زیباییهای عشق سخن میگوید و همچنین به تجربیاتش در عالم عشق و وصال اشاره میکند. شاعر در نهایت، با وجود دردها و زخمها، همچنان به محبت و زیبایی محبوب دل بسته است و میخواهد به دیار او برود، هرچند که از مشکلات و خطرات آن مسیر میترسد.
هوش مصنوعی: از باغ وصال یک نسیم خوشبو را شنیدهام و به خاطر آن، دامن خود را برمیدارم و به سوی آن میدوم.
هوش مصنوعی: بدون اینکه کسی مرا همراهی کند، به سرزمین محبوبش رفتهام و بدون هیچ واسطهای به حضور ویژهاش دست یافتهام.
هوش مصنوعی: من در اینجا از همه توانم استفاده کردهام و تمام آرزوهایم را برای آنجایی که او هست از دست دادهام.
هوش مصنوعی: من این مرغ آشیان جاودانه را با عشق و به خاطر او قربانی کردهام و سرم را پیش درگاه او نذر کردهام.
هوش مصنوعی: من این وسیله را که به نشانهی زندگی ابدی است، به رغم دشمنانم به جلو آوردهام و به سوی در آن جاده کشیدهام.
هوش مصنوعی: گاهی لب او را میگزم و گاهی به یاد او از می که وعده زده بود، مینوشم.
هوش مصنوعی: نام من به کلی از یادم رفته بود و در آن زمان، چیزی که از زبان خاقانی شنیدم، برایم جالب بود.
هوش مصنوعی: در ماجرایی که دیدم، چیزهایی را مشاهده کردم که هیچ یک از عاشقان پیش از من ندیده بودند، اما افسوس که اینها تنها در خواب برای من اتفاق افتاده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که من با تخیلات و توهماتم به باغی از فضایل و نیکیها وارد شدهام، همچون کسی که از راه خیال وارد آن شده باشد.
هوش مصنوعی: زیبایی دین محمد به قدری بالا و برجسته است که من او را از بین تمام موجودات برگزیدهام.
هوش مصنوعی: من مانند جبرئیل، معانی و مفاهیم را به نحوی لطیف و زیبا در آستین مریم، یعنی در وجود او، دمیدهام.
هوش مصنوعی: بدون تردید، این چهرهی جدید که به نظم سرودهام، از نسل و تاثیرات آن نثر عمیق و ارزشمند originates میباشد.
هوش مصنوعی: ای کسی که فرمان خود را به خاطر تو به دست تو سپردهام، از تیر و کلام دشمنان نجات یافتهام.
هوش مصنوعی: تو هدایتکنندهای و من مانند طوفانی سرسخت بر کسانی که در جهل و نادانی عادت کردهاند، میتازم.
هوش مصنوعی: من از گزند و آزارهایی که دیدهام رنجیدهام و به ناچار خط جدایی را بر سرنوشت خود نوشتهام.
هوش مصنوعی: اما بدان که به آن سرزمین نخواهم رفت، زیرا در آنجا آبهای فراوانی وجود دارد و من از ترس گزیدگی سگها، جرات نمیکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شاها بدیدهای که دلم را خدای داد
در دیدهٔ تو معنی نیکو بدیدهام
چون کردگار ذات شریفت بیافرید
گفت ای کسی که بر دو جهانت گزیدهام
راضی بدان نیم که به غیری نگه کنی
[...]
از بس که روز و شب غم بر غم کشیدهام
شادی فکندهام غم بر غم گزیدهام
شادی به روی غم که غمم غمگسار گشت
کم غم چو روی شادی عالم بدیدهام
گر نیز شادی است درین آشیان غم
[...]
من هر چه دیدهام ز دل و دیده دیدهام
گاهی ز دل بود گله، گاهی ز دیدهام
من هر چه دیدهام ز دل و دیدهام کنون
از دل ندیدهام همه از دیده دیدهام
آه دهن دریده مرا فاش کرد راز
[...]
من ترک زهد کرده و رندی گزیدهام
خاشاک راه داده و گوهر خریدهام
تا کردهام ز منزل هستی سفر گزین
نارفته نیمگام به مقصد رسیدهام
نقش جمال دوست که خورشید عکس اوست
[...]
خوابی خوش است اینکه شب دوش دیده ام
دل را به یاد دوست به جان پروریده ام
دارم امید آنکه ازین خواب برخورم
زیرا که لطف دوست درین خواب دیده ام
دیدم صباح روی تو ای جان به آشکار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.