آتش عیارهای آب عیارم ببرد
سیم بناگوش او سکهٔ کارم ببرد
زلف چلیپاخَمش در بن دیرم نشاند
لعل مسیحادَمش بر سر دارم ببرد
نالهکنان میدوم سنگ به بر در، چو آب
کاب من و سنگ من غمزهٔ یارم ببرد
جوجوم از عشق آنک خالش مشکین جو است
دل جو مشکینش دید خر شد و بارم ببرد
رفت قراری بدانک دل به دو زلفش دهم
دل به قراری که رفت رفت و قرارم ببرد
دید دلم وقف عشق خانهٔ بام آسمان
خانه فروشی بزد دل ز کنارم ببرد
عشق برون آورد مهره ز دندان مار
آمد و دندانکنان در دم مارم ببرد
گفت که خاقانیا آب رخت چون نماند
آب رخم هم به آب گریهٔ زارم ببرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از مضامین عاشقانه و دردناک برخوردار است. شاعر در آن به تأثیر عشق بر دل و جان خود اشاره میکند و میگوید که آتش عشق موجب میشود تا او غمها و دردهای زیادی را تحمل کند. او به زیباییهای معشوق اشاره کرده و از زلف و چهرهاش یاد میکند. همچنین، شاعر از آشفتگی دل و بیقراریهای ناشی از عشق سخن میگوید و اینکه عشقش او را به گونهای تهی میکند که گویی همه چیزش را از دست داده است. در نهایت، شاعر با دلی غمگین، احساس میکند که عشق به شدت او را تحت تأثیر قرار داده و زندگیاش را دگرگون کرده است.
هوش مصنوعی: آتش زیبایی و شوری عشق، با آب نادانی، درماندگیها و مشکلات مرا به کلی از بین میبرد و در دل آن زیبایی، ارزشهای زندگیام را میگیرم.
هوش مصنوعی: زلف پیچیدهاش را در معبدی قرار دادم و سرخلکهایم را بر دار آویختم.
هوش مصنوعی: من با ناله و فریاد به سمت در میدوم و به سنگی تکیه میزنم، مانند آب؛ چرا که غمزه و نگاه یارم تمام دردهای من را میبرد و تسکینم میدهد.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر از عشق و زیبایی معشوق سخن میگوید. او به چشمان سیاه و زیبای محبوبش اشاره میکند که دلش را تسخیر کرده و او را مجذوب کرده است. در نهایت، دل شاعر از این عشق دچار دیوانگی شده و بار عشق را به دوش میکشد.
هوش مصنوعی: به خاطر زیباییهای او و زلفهایش، دلم را به او میسپارم، اما او مرا ترک کرد و آرامش من را از من گرفت.
هوش مصنوعی: دل من به عشق خانهای که در آسمان است، تعلق دارد. وقتی که فهمیدم که این خانه به فروش میرسد، دلم از کنارم رفت و آرامش را از دست داد.
هوش مصنوعی: عشق انسان را به حالتی میبرد که اگر بخواهد از چیزی یا کسی دل بکَند، میتواند آن را از دست بدهد و در این راستا، ممکن است آسیب ببیند. در واقع، عشق قلب را برمیانگیزد و انسان را در موقعیتهای دشواری قرار میدهد.
هوش مصنوعی: خاقان یعنی پادشاه میگوید که وقتی آب چهرهات تمام شود، دیگر آبی برای چهره من هم نخواهد ماند و غم و اندوه من با اشکهای بسیاری که میریزم، برطرف خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آتش عیارهای آب عیارم ببرد
سیم بناگوش او رونق کارم ببرد
لعل مسیحا دمش در بن دیرم نشاند
زلف چلیپا خمش بر سر دارم ببرد
در گرو نرد عشق جان و دلی داشتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.