ازین دهرنگتر یاری نپندارم که کس دارد
وزین بینورتر کاری نپندارم که کس دارد
نماند از رشتهٔ جانم به جز یک تار خونآلود
ازین باریکتر تاری نپندارم که کس دارد
دهم در منیزید دل دو گیتی را به یک مویش
ازینسان روز بازاری نپندارم که کس دارد
نسیم صبح جانم را ودیعت آورد بویش
ازین بِه تحفه در باری نپندارم که کس دارد
اگر در زیر هر سنگی چو خاقانی سری بینی
ازین برتر سخن باری نپندارم که کس دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.