شمارهٔ ۵۸ - این قصیدهٔ را در جواب امام مجد الدین سروده و به مدح شاه اخستان پایان داده است
الصبوح ای دل که جان خواهم فشاند
دست هستی بر جهان خواهم فشاند
پیش مرغان سر کوی مغان
دانهٔ دل رایگان خواهم فشاند
دیده میپالای و گیتی خاک پای
جرعههای این بر آن خواهم فشاند
اشک در رقص است و ناله در سماع
بر سماع و رقص جان خواهم فشاند
بر سر خاک از جفای آسمان
خاک هم بر آسمان خواهم فشاند
دوستان چون از نفاق آگندهاند
آستین بر دوستان خواهم فشاند
دشمنان چون بر غمم بخشودهاند
بر سر دشمن روان خواهم فشاند
کیسهای کز زندگی بردوختم
بر زمانه هر زمان خواهم فشاند
هر زری کز خاک بیزی یافتم
بر سراین خاکدان خواهم فشاند
هر سحر خاقانی آسا بر فلک
ناوک آتش فشان خواهم فشاند
این ستارهٔ دری و در دری
بر همام بحرسان خواهم فشاند
این زر اکسیر نفس ناطقه
بر سر صدر زمان خواهم فشاند
این دو طفل نوری اندر مهد چشم
بر بزرگ خردهدان خواهم فشاند
این سه گنج نفس از قصر دماغ
بر امام انس و جان خواهم فشاند
این چهار اجساد کان کائنات
بر مراد کن فکان خواهم فشاند
کس چه داند کاین نثار از بهر کیست
تا نگویم بر فلان خواهم فشاند
بر جلال و مجد مجد الدین خلیل
در مدحت بیکران خواهم فشاند
هر شکر کز لفظ او برچید سمع
هم بر آن لفظ و بنان خواهم فشاند
هر گهر کز کلک او دزدید طبع
هم بر آن کلک و بنان خواهم فشاند
داورم کی دست فرماید برید
کانچه دزدیدم همان خواهم فشاند
شرع را گنج روان از کلک اوست
عقل بر گنج روان خواهم فشاند
ملک را حرز امان از رای اوست
روح بر حرز امان خواهم فشاند
گر خضر گردم بر آن غمر الردا
هم ردا هم طیلسان خواهم فشاند
ور ملک باشم بر آن عیسی نفس
سبحهٔ پروین نشان خواهم فشاند
زیر پای اسبش ار دستم رسد
افسر نوشین روان خواهم نشاند
قحط دانش را به اعجاز ثناش
من و سلوی از لسان خواهم فشاند
چون کند پروانه جان افشان به شمع
من بر او جان همچنان خواهم فشاند
خود کیم من وز سگان کیست جان
تا بر آن فخر جهان خواهم فشاند
ابلهم تا فضلهٔ مء الحمیم
بر لب حوض جنان خواهم فشاند
گمرهم تا بر سر بیت الحرام
آب دست پیلبان خواهم فشاند
حشنیم تا ریزهٔ ریم آهنی
بر سر تیغ یمان خواهم فشاند
یا نحوس کید قاطع را ز جهل
بر سعود شعریان خواهم فشاند
یا سم گوساله و دنبال گرگ
بر سر طور و شبان خواهم فشاند
یا کلاهی کز گیا بافد شبان
بر سر تاج کیان خواهم فشاند
یا دم الحیضی که از خرگوش ریخت
بر سر شیر ژیان خواهم فشاند
یا غبار لاشهٔ دیو سفید
بر سوار سیستان خواهم فشاند
یا لعاب اژدهای حمیری
بر درفش کاویان خواهم فشاند
اینت جهل ار فضلهٔ گوی جعل
بر ند مدهامتان خواهم فشاند
اینت کفر ار گرد نعلین یزید
بر یل خیبر ستان خواهم فشاند
گرچه در حلق سماکین افکنم
چون کمند امتحان خواهم فشاند
ورچه پر تیر گردون بشکنم
چون خدنگی از کمان خواهم فشاند
لیک با تیغ یقین او سپر
بر سر آب گمان خواهم فشاند
پیش کلک دور باش آساش تیغ
بر سر خاک هوان خواهم فشاند
در حضورش لالی آرم در زبان
نه لالی از زبان خواهم فشاند
پیش نطقش کبم آرم از دهان
خاک توبه بر دهان خواهم فشاند
بیضه چون طاوس نر خواهم گشاد
وز برون آشیان خواهم فشاند
عقد نظمش کبم آرم از دهان
بر سر شاه اخستان خواهم فشاند
زیور نثرش فرو خواهم گسست
بر شه صاحب قران خواهم فشاند
بر خط دستش که هند و چین در اوست
هفت گنج شایگان خواهم فشاند
چون به هندوچین او دستم رسد
دست بر چیپال و خان خواهم فشاند
بر سه تشریفش که خواندم یک به یک
هر دو ساعت چارکان خواهم فشاند
هست هر سه چار خوان و هشت خلد
من سه جان بر چار خوان خواهم فشاند
چون از آن خوان لقمهای خواهم چشید
بر سگ کهف استخوان خواهم فشاند
باد چون جان جاودان عمرش که من
جان بر او هم جاودان خواهم فشاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر که به سبک شاعرانه سروده شده، ابراز عشق و راز و نیاز را به تصویر میکشد. شاعر با اشتیاق میخواهد از جان و تمام وجودش برای گسترش محبت و عشق نثار کند. او از نشانههای نفاق و دشمنی بیزاری دارد و میخواهد بر سر دشمنان و افراد نفاقپیشه نثار کند. شاعر همچنین به دوستی و پیوندهای انسانی اشاره میکند و میخواهد از تجربههای زندگی و دانش خود بگوید. نمادهایی از طبیعت و عشق به زیباییها در شعر دیده میشود و شاعر قصد دارد تا از هر چیزی که توانسته به دست آورد، زیبایی و محبت را بر زمین بپاشد. این شعر در نهایت، بر اهمیت عشق، صداقت و درک عمیق از زندگی تأکید دارد.
هوش مصنوعی: ای دل، بیدار باش! زیرا که میخواهم جانم را نثار کنم و هستی را بر جهان برافشانم.
هوش مصنوعی: در نزد پرندگانِ کویِ مغان، بهطور رایگان دانهای از دل خودم را گسترده و میپاشم.
هوش مصنوعی: چشمم را از نابودی دنیا پاک میکنم و بر خاک پای دنیا، قطرههای این جام را خواهد ریخت.
هوش مصنوعی: در اینجا حس عمیق و روحانی ابراز شده است که نشاندهنده ارتباط عاطفی و معنوی با موسیقی و رقص است. اشک به نشانهی احساسات عمیق، و ناله به عنوان صدایی از دل درد و شادی، در حال برهمکنشاند. در واقع، بیانگر آن است که میخواهم روح و جانم را در این لحظات پرشور و خوشایند به نمایش بگذارم.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از درد و رنجی که از ظلم و ناعدالتی آسمان (سرنوشت یا قضا) متحمل شده، سخن میگوید. او قصد دارد تا نشان دهد که نه تنها در برابر بیعدالتی سکوت نخواهد کرد، بلکه به نوعی پاسخ خواهد داد و میخواهد که بر سر خاک، نمایانگر بدیها و ناعدالتیها، تلافی کند. به نوعی این بیان، نمایانگر عصبانیت و نارضایتی او از وضعیت موجود است.
هوش مصنوعی: دوستانی که از تقلب و دورویی باخبرند، کم کم از دیگران فاصله میگیرند و به این خاطر نمیتوانم به آنها نزدیک شوم.
هوش مصنوعی: دشمنان وقتی که بر درد و غم من بیتوجهی کردهاند، من هم بر سر آنها با قاطعیت حمله خواهم کرد.
هوش مصنوعی: کیسهای که از تجربههای زندگیام پر کردهام، در هر زمان که بخواهم میتوانم آن را بر دست زمان بریزم.
هوش مصنوعی: هر دانه زری که از خاک بیابی به این خاک، میخواهم بریزم.
هوش مصنوعی: هر صبحگاه، مانند خاقانی، بر آسمان تیر آتشین خواهم افکند.
هوش مصنوعی: من این ستارهٔ دریایی را بر همگان در این دریا میتابانم.
هوش مصنوعی: من میخواهم این طلا را که مانند اکسیر است، بر سر صدر زمان قرار دهم.
هوش مصنوعی: دو کودک نورانی در گهواره هستند و من میخواهم به آنها نکات و دانشهای بیشتری بیاموزم.
هوش مصنوعی: من این سه گنج گرانبها را از قصر وجود خودم بر امام جسم و جان خواهم نثار کرد.
هوش مصنوعی: این چهار پیکر که نماد جهان هستند، بر آنچه که میخواهم و ارادهام است، خواهد ریخت.
هوش مصنوعی: کسی نمیداند که این فداکاری و نثار برای چه کسی است، تا زمانی که من نگوییم که آن را برای چه کسی تقدیم میکنم.
هوش مصنوعی: در ستایش و بزرگداشت عظمت و شکوه مجدالدین خلیل، سخنانی بیمحدودیت و پرشور خواهم گفت.
هوش مصنوعی: هر چیزی که از زبان او شیرین و خوشبو باشد، من نیز با گوش و دست خود بر آن سخن میگویم و بساختهام.
هوش مصنوعی: هر گوهری که از دست قلم او به سرقت رفته، من نیز نبوغ و ذوق خود را بر آن قلم و انگشتانش نثار خواهم کرد.
هوش مصنوعی: داور من کیست که اجازه دهد؟ چون چیزی که دزدیدهام، همین را میخواهم بریزم.
هوش مصنوعی: قانون و اصول دینی همچون گنجی گرانبها از ذهن و فکر او به وجود آمده است و من میخواهم بر روی این گنج روان از عقل خود استفاده کنم.
هوش مصنوعی: پادشاه برای خود سپر و محافظی دارد که رأی و تصمیم اوست و من خواهم تلاش کرد که روح و جان خود را نیز به این سپر و حفاظت بسپارم.
هوش مصنوعی: اگر همچون خضر (پیامبر) شوم و در عالم زیباییها قرار بگیرم، هم درختان سبز و هم لباسهای فاخر و زیبا خواهم پوشید و به دیگران خواهم بخشید.
هوش مصنوعی: اگر پادشاه باشم، مانند عیسی (علیهالسلام) نیکی و پاکی خود را به نمایش میگذارم و زیبایی خود را همچون گردنبند ستاره پروین بر همگان نمایان میکنم.
هوش مصنوعی: اگر دستم به او برسد، میخواهم تاجی زیبا بر سر اسبش بگذارم.
هوش مصنوعی: من در دوران کمبود دانش، با ستایش خاص او، خواهم توانست از زبانم کلمات شیرین و دلنشینی مانند من و سلوی بروز دهم.
هوش مصنوعی: وقتی پروانه به سمت شمع من میرود و جانش را به نیاورد، من همچنان به او عشق و علاقهام را خواهم بخشید.
هوش مصنوعی: من خود را میشناسم و میدانم که ارزشمندم، و در کنار سگان بیمقدار قرار نمیگیرم، زیرا من به خودم افتخار میکنم و میخواهم که این افتخار را به دنیای اطرافم نشان دهم.
هوش مصنوعی: من تا زمانی که دنیای پربار خود را به تماشا بگذارم، منتظرم تا بذرهای نیکویی را در کنار آبشار بهشت بکارم.
هوش مصنوعی: من گیج و سردرگم هستم و تا زمانی که به کعبه نرسم، آرزو دارم که آب دستم را بر زمین بریزم.
هوش مصنوعی: من خوشحالم تا زمانی که بتوانم دانههای ریز فلز را بر نوک شمشیر خود بریزم.
هوش مصنوعی: من قصد دارم که توطئههای منفی و شوم را به خاطر نادانیام از بین ببرم و به سمت خوشبختی و سعادت گام بردارم.
هوش مصنوعی: من میخواهم سم گوساله و دمی از گرگ را بر روی کوه بریزم و بر سر شبان بزنم.
هوش مصنوعی: من میخواهم تاج و چراغ روشنایی کیان را بر سر خود احساس کنم، حتی اگر به قیمت از دست دادن کلاهم باشد که شبان از گیاهان میسازد.
هوش مصنوعی: من قصد دارم ریختن مایعی که از خرگوش به دست آمده بر روی شیر ژیان را انجام دهم.
هوش مصنوعی: میخواهم غبار پیکر دیو سفیدی را بر سوار سیستان بریزم.
هوش مصنوعی: من میخواهم که به پرچم کاویان، لعاب اژدهایی سرخ رنگ بپاشم.
هوش مصنوعی: این جهل را با برکت گفتار خود، مانند باران سیاه بر شما نخواهم ریخت.
هوش مصنوعی: من هرگز اجازه نخواهم داد که نعلین یزید، که نماد ظلم و ستم است، بر دشت خیبر بریزد.
هوش مصنوعی: اگرچه من مثل یک کمند به دور ستارهها میاندازم، اما هدفم از این کار امتحان و آزمایش است.
هوش مصنوعی: اگرچه به چرخش آسمان تیر بزنم، اما مانند یک دارت از کمان رها خواهم شد.
هوش مصنوعی: اما با تیغ یقین او، سپری بر روی آب گمان خواهم گذاشت.
هوش مصنوعی: از خدعه و فریب دوری کن، زیرا میخواهم در سرزمین اصلی، با قدرت و قاطعیت عمل کنم.
هوش مصنوعی: وقتی در کنار او هستم، زبانم به silent است و نمیتوانم چیزی بگویم، ولی این سکوت از ناتوانی نیست، بلکه از عشق و احترام به اوست.
هوش مصنوعی: نغمههای او را مانند کبوتر به آغوش میکشم و به نشانه توبه، خاک را بر دهانش میپاشم.
هوش مصنوعی: میخواهم مانند طاووس نر تخمهایی را بگشایم و آنها را از آشیان به بیرون بیندازم.
هوش مصنوعی: من در این شعر میگویم که به خاطر عشق و شوقی که در دل دارم، آنچه را که در دل دارم، از زبانم به سوی شاهی که محبوب من است، میفرستم.
هوش مصنوعی: من زیور و زیبایی نثر او را برمیدارم و آن را به پادشاهی که قرآن را دارد هدیه میکنم.
هوش مصنوعی: دست او را که نماد زیبایی و هنر است، مانند سرزمینهای هند و چین میدانم و آرزو دارم که بر آن، ثروتهای بسیاری بریزم.
هوش مصنوعی: وقتی به هندوچین برسم، دستم را بر روی شوخی و مزاح میزنم و خواهم خندید.
هوش مصنوعی: برای او سه بار مراسم برگزاری را انجام دادم و هر دو ساعت، چهار مقاله را ارائه خواهم داد.
هوش مصنوعی: هر سه چهارده نوع نعمت و هشت بهشت وجود دارد، و من سه جان را بر چهار سفره دارم که خواهم نهاد.
هوش مصنوعی: وقتی بخواهم از آن سفره لقمهای بردارم، بر سگی که در غار است استخوانی خواهم انداخت.
هوش مصنوعی: باد به مانند زندگی ابدی است و من نیز میخواهم عمرم را به او تقدیم کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر ثنای او روان خواهم فشاند
گنج معنی بر جهان خواهم فشاند
دست همت بر جهان خواهم فشاند
آستین بر آسمان خواهم فشاند
تا بقای جاودان آرم بدست
در هوای دوست جان خواهم فشاند
تا نگردد آشکارا سر دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.