از همه عالم شدهام بر کران
بسته به سودای تو جان بر میان
جان نه و چون سایه به تو زندهام
با تو و صد ساله ره اندر میان
از تب هجران تو ناخن کبود
پیش تو انگشت زنان کالامان
آن نه ز گریه است که چشمم به قصد
هست گهر ریز به سوی دهان
لیک زبانم چو حدیثت کند
دیده نثار آرد بهر زبان
وصل تو بیهجر توان دید؟ نی
گوشت جدا کی شود از استخوان
چون کنم افغان که ز تف جگر
سوخته شد در دهن من فغان
در بصرم سفته شده است آفتاب
ز آنکه مرا دیده شد الماس دان
دود دلم گر به فلک برشود
هفت فلک هشت شود در زمان
بیعگه غم دل خاقانی است
زان کشد اندوه در او کاروان
وین رمقی کز رقمش مانده است
از ظل خورشید سپهر آستان
مشتری عصمت و خورشید دین
صدر ازل قدر ابد قهرمان
نایب سلطان هدی، احمشاد
کوست در اقلیم کرم کامران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و دلتنگی شاعر نسبت به معشوق میپردازد. شاعر از حالتهای درونی خود، از جمله شوق و اندوه ناشی از فاصله با معشوق، سخن میگوید. او احساس میکند که بیتو زنده نیست و تنها به سایهای از خود بدل شده است. دلتنگی او باعث شده که چشمانش پر از اشک شود و حتی زبانش نتواند حقیقت دلتنگیاش را بیان کند. شاعر به عمق ارتباط خود با معشوق اشاره میکند و میگوید که جدایی از او همانند جدایی گوشت از استخوان است. در نهایت، او از غم و اندوه عمیقش مینویسد و به مقام بلندی که معشوق دارد، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من از همهچیز دور شدهام و در آغوش خیال تو آرام گرفتهام، جانم در این آرزو گرفتار است.
هوش مصنوعی: من بدون جانم، مانند سایه به تو وابستهام و با تو زندگی میکنم، حتی اگر برای صد سال در میانه راه باشم.
هوش مصنوعی: از درد دوری تو، ناخنهایم به شدت کبود شده و در پیش تو، به نشانه ناچاری، انگشتانم را به این حالت میزنم.
هوش مصنوعی: چشمم به خاطر اشکی که میریزد، نیست؛ بلکه به دلیل زیبایی و گوهرهایی است که به سمت دهانم حرکت میکنند.
هوش مصنوعی: اما زمانی که زبانم دربارهات سخن میگوید، چشمانم به یاد تو اشک میریزند.
هوش مصنوعی: آیا میتوان وصل تو را بدون جدایی تصور کرد؟ نه، آیا گوشت میتواند از استخوان جدا شود؟
هوش مصنوعی: چطور میتوانم فریاد بزنم، وقتی که زبانههای آتش، جگرم را سوزانده و در دهان من تنها نالهای باقی مانده است؟
هوش مصنوعی: در چشمانم آفتاب درخشیده است، چون که زیبایی من را همچون الماس میبیند.
هوش مصنوعی: اگر دود قلبم به آسمان برود، تمام آسمانها در یک آن تغییر میکنند.
هوش مصنوعی: غم دل خاقانی مانند بیابانی است که در آن کاروانی از اندوه در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به این معناست که هنوز نشانهای از جلوه و نور خورشید بر زمین و در آسمان باقی مانده است. به عبارت دیگر، تأثیرات روشنی و زندگیبخش خورشید هنوز در اینجا حس میشود.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی بزرگ و مقدس میپردازد که نماد نور و هدایت در دین است. او از آغاز خلقت مقام و ارزشی بینظیر داشته و به عنوان قهرمان و سرور در طول زمان شناخته میشود. این شخصیت به مانند خورشیدی است که نورش بر همه وجود دارد و ویژگیهای والایی دارد که او را از دیگران متمایز میکند.
هوش مصنوعی: نایب سلطان هدی در منطقه احمشاد در سرزمین سخاوت و بزرگواری قرار دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خلخیان خواهی و جماش چشم
گرد سرین خواهی و بارک میان
کشکین نانت نکند آرزوی
نان سمن خواهی گرد و کلان
ای شده مشغول به کار جهان
غره چرائی به جهان جهان؟
پیگ جهانی تو بیندیش نیک
سخره گرفته است تو را این جهان
از پس خویشت بدواند همی
[...]
ای بت شکر لب شیرین دهان
خوبتر از عمری و خوشتر ز جان
روزه همی داری مردم کشی
راست نیایند به هم این و آن
هر چه تو را دارد از روزه سود
[...]
قم فاسقنی فی زمن المهر جان
واصرف بصر الخمر عن صرف الزمان
موسم گل رفت و درآمد خزان
باده گلرنگ در آرید هان
یا حبذا الراح و یا حبذا
[...]
تا رقم حسن تو زد آسمان
نامزد عشق تو آمد جهان
حلقه به گوش غم تو گشت عقل
غاشیهدار لب تو گشت جان
زلف تو شیطان ملایک فریب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.