گنجور

 
افسر کرمانی

ماه ما را آسمانی دیگر است،

سرو ما را بوستانی دیگر است

گو دگر کیوان مده زحمت به خویش،

کاین فلک را، پاسبانی دیگر است

ساکن این ملکم و از یمن عشق،

هر دمم جان در جهانی دیگر است

گنگ مادرزادم و در وصف دوست،

هر سر مویم زبانی دیگر است

گوش جان را باز کن، تا بشنوی

هر زبانم را بیانی دیگر است

زار می نالیدم و آن شوخ گفت:

بلبل ما را، فغانی دیگر است