غم نیست گر نه ما را دور فلک به کام است
دوری به مانه هرگز خوشتر ز دور جام است
بر بوی وصل جانان خون گشت آخرم دل
خود انتظار گویا، نوعی ز انتقام است
خلق ار به چارده شب، مه را تمام بینند
بینم من آن مهی را کاندر دو شب تمام است
گر روز دیگران را یک شام لازم افتاد
بر چهره، زلفکانش روز مرا دو شام است
می چیست تا بگویم، بی او حرام باشد
خود آب زندگانی بی روی او حرام است
افسر که شعله غم یکباره خرمنش سوخت
دیگر روا نباشد گفتن ورا که خام است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در کشور ملاحت شاهی تو را تمام است
شمشاد و سرو و طوبی با قامتت غلام است
در هر کجا که بینم اوصاف خلق و خویت
با سومنات و مسجد «ما قال » زین کلام است
چون غنچه لب گشایم وصف تو را نمایم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.