در کشورم کشید سپه پادشاه باز
در مزرعم نماند اثر از گیاه باز
دور از نظر شدی تو و عمری بود که ما،
داریم دیده در طلبت فرش راه باز
ای نفس شوم شرمی از این کرده های زشت
گیرم که کردگار ببخشد گناه باز
هرچند صیقل آوری افزون شود غبار
آیینه را که تیره کند دود آه باز
من بنده گریخته از درگه توام
هم بر در تو آورم اکنون گناه باز
از جهل اگرچه توبه شکستم هزار ره
نتوان طمع برید ز لطف اله باز
از کوی دوست دل نگران گر نمی رود
اندر قفا کند ز چه افسر نگاه باز؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.