دیری است که جان در قفس جسم اسیر است
دور از وطن افتاده در این ملک حقیر است
تا دست که گیرد دل افتاده ما را
کامروز در این منزل ویرانه فقیر است
دادیم دل از دست و دریغا که ندیدیم
میری که همی نام ویم نقش ضمیر است
دارای جهان داور دین احمد مرسل
آن کو ملک ملک خداوند قدیر است
او جلوه گه قدرت دادار اگر نیست
ذرات جهان را به ذوات از چه اثیر است
ای آن که کمین چاکر دربار ثنایت
در محکمه حکمت دادار مدیر است
شد قافله جودت و اجرام کواکب
بر سطح فلک نقش کف پای بعیر است
چون مظهر اوصاف و کمالات خدائی
در کون و مکان ذات تو بی مثل و نظیر است
جز جلوه ی رخسار تو در کون و مکان نیست
و آن راست مبرهن که در او چشم بصیر است
گر روی منیرت به جهان جلوه گر آمد
اندر بر او چهر مه و مهر چو قیر است
شأنت بر از آن است که جبریل امین را
گویم به دبستان تو یک طفل صغیر است
با فیض سحاب کف جودت یم امکان
چون نیک بدیدم مثل بحر و غدیر است
سبز از چه بود مزرع آمال خلایق
سر پنجه جودت نه اگر ابر مطیر است
سطری است سماوات ز دیوان ثنایت
کش نقطه آن سطر یکی مهر منیر است
با مزرع احسان تو نه کشته گردون
ما نیک بدیدیم و کم از قشر شعیر است
از رایحه خلق تو یک نافه جنان است
وز نایره قهر تو یک شعله سعیر است
در جنب مکین جدولی از لجه جودت
دریای ازل همچو یکی جوی حقیر است
بر قطب زند دور از آن گنبد دوّار
کش دست تو همواره شب و روز مدیر است
درک تو به افهام خلایق چه در آید؟
کی سبزه برآید ز زمینی که کویر است
بر خاک سرایت سر تسلیم نهادن
صد باره به از زینت دیهیم و سریر است
ای آنکه مطاف امل اهل جهان را
درگاه عطایت ز صغیر و ز کبیر است
ما چند تهیدست در این شهر بمانیم
با جود تو کاندر همه ملک شهیر است
لختی ز کرم بین به من دلشده کامروز
جز آن که گریزم به پناهت نه گزیر است
مدحت نتواند که به انجام رساند
افسر که زبانش ز ثنای تو قصیر است
از کون و مکان بربودش دوحه مدحت
اغصان و مرا طایر اندیشه حقیر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس اسیری روح در بدن و longing برای وطن و حقیقت است. شاعر از دوری از وطن و وضعیت ناگوار خود صحبت میکند و از تلاش برای دستیابی به عشق و آرامش در این دنیا میگوید. او به قدرت الهی و صفات خداوند اشاره میکند و زیباییهای آفرینش و جود الهی را ستایش میکند. شاعر بیان میکند که تمام عظمتها و کمالات به خداوند برمیگردد و هیچچیزی در عالم مشابه او نیست. در انتها، او از وضعیت خود به عنوان یک نیازمند در این جهان سخن میگوید و از رحمت و بزرگواری خداوند طلب یاری میکند.
هوش مصنوعی: مدتی است که روح من در قفس بدن گرفتار شده و از وطن خود دور افتاده و در این سرزمین بیارزش زندگی میکند.
هوش مصنوعی: امروز در این مکان خراب و غمگین، دل شکسته ما به دست کسی نیاز دارد که آن را بگیرد و به ما دلداری دهد.
هوش مصنوعی: دل را از دست دادیم و افسوس که نمیبینیم کسی را که نامش بر دل ما نقش بسته است.
هوش مصنوعی: خدای جهان، قاضی دین محمد پیامبر است، همان کسی که پادشاهی ملک خداوند توانای را دارد.
هوش مصنوعی: اگر خداوند قدرت خود را در جهان نشان ندهد، پس چرا ذرات جهان به موجودات مختلف اثر میگذارند؟
هوش مصنوعی: ای کسی که در انتظار تو، خدمتگزار دربار تو در محضر حکمت و دانش، حاضر و آماده است.
هوش مصنوعی: کاروان بخشش تو و اجرام آسمانی، بر روی آسمان، نشانی از رد پای شتری است.
هوش مصنوعی: وجود تو، نماد ویژگیها و کمالات الهی است و در جهان و هستی، هیچ کس مانند تو نیست.
هوش مصنوعی: به جز زیبایی چهره تو در دنیا و همهجا چیز دیگری وجود ندارد و این مسئله به طور واضحی روشن است که فقط کسانی که بینا هستند میتوانند آن را درک کنند.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و نور تو در دنیا نمایان شود، چهرهی ماه و خورشید در مقابل آن مانند قیر خواهد بود.
هوش مصنوعی: شأن تو به قدری بلند است که میتوانم بگویم جبرئیل، فرشته بزرگ، در کنار تو همچون یک کودک کوچک در مدرسه است.
هوش مصنوعی: با نعمت و بخشش بیپایان تو، هنگامی که به زیباییها و خوبیها نگاه میکنم، آنها را مانند دریا و جویبار میبینم.
هوش مصنوعی: مزرعه آرزوهای مردم چطور سبز شده است؟ آیا به دلیل بخشش و عطای توست، یا اینکه باران رحمت الهی بر آن باریده است؟
هوش مصنوعی: در آسمانها، سطری وجود دارد که نوشتهای از عشق توست. در آن سطر، گذشتهای پرمعنا به همراه نوری درخشان وجود دارد.
هوش مصنوعی: با تلاش و مهربانیهایی که تو به دیگران میکنی، ما نیز به گزراندن روزهای خوب آشنایی پیدا کردیم و به هیچوجه از سطح و عمق زندگی بیخبر نیستیم.
هوش مصنوعی: عطر وجود تو همچون نسیمی بهشت است و خشم تو مانند آتش سوزانی میباشد.
هوش مصنوعی: در کنار خود، جدولی از دریای بیپایان generosity وجود دارد که در مقایسه با آن، جریان کوچکی به نظر میآید.
هوش مصنوعی: بر روی قطب، به دور از آن گنبد در حال چرخش، دست تو همیشه بر کارهای شب و روز تسلط دارد.
هوش مصنوعی: درک تو برای فهم مردم چگونه ممکن است؟ چگونه میتوان انتظار داشت در سرزمینی که بیابان است، سبزهای جوانه بزند؟
هوش مصنوعی: نهادن سر بر خاک حاکمیت تو، بارها از تاج و تخت برتری دارد.
هوش مصنوعی: ای کسی که محل راز و نیاز مردمان جهان، درگاه بخشش تو است، نه تنها برای بزرگان بلکه برای کوچک و بزرگ.
هوش مصنوعی: ما چند نفر بیپول و دچار در این شهر بمانیم، در حالی که بخشندگی و سخاوتمندی تو در همه جا مشهور است.
هوش مصنوعی: لحظهای به محبتت نگاه کن، چون امروز جز این که به سوی پناه تو فرار کنم، راه دیگری ندارم.
هوش مصنوعی: مدح و ستایش نمیتواند به خوبی انجام شود، زیرا فردی که میخواهد تو را وصف کند، زبانش از بیان زیباییهای تو ناتوان است.
هوش مصنوعی: درخت ستایش به ارتفاع و وسعت خود، وجود او را از تمام جاها و مکانها میگیرد، در حالی که فکر من همچون پرندهای کوچک و حقیر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صابر علی آنشاه که بیشبه و نظیر است
هر سال مهیا زوی این جشن غدیر است
با همت والای وی اندیشه قصیر است
بر قدرت او مات نه خود عقل صغیر است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.