هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالاتی از عشق و غم میپردازد. شاعر میگوید که شعله شمعی که روشناییاش به سر معشوق میرسد، از اشکهای اندوه او فربه و پرنور میشود. شمع، به نوعی نماینده عشق و احساسات است و گریۀ شاعر به نوعی با طنازی و تلخی همراه است. در نهایت، اشاره میکند که سرنوشت و قضاوت معشوق، باعث حس سردی و اندوه در دل او شده است.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالاتی از عشق و غم میپردازد. شاعر میگوید که شعله شمعی که روشناییاش به سر معشوق میرسد، از اشکهای اندوه او فربه و پرنور میشود. شمع، به نوعی نماینده عشق و احساسات است و گریۀ شاعر به نوعی با طنازی و تلخی همراه است. در نهایت، اشاره میکند که سرنوشت و قضاوت معشوق، باعث حس سردی و اندوه در دل او شده است.
هوش مصنوعی: آن شمعی که تاج سرش در آفتاب است، به خاطر اشکهای بدن لاغرش فربه و بزرگ میشود.
هوش مصنوعی: در یک شب، زمانی که من به شدت گریه میکردم، او به من خندید و به این ترتیب، راز دل من به سرنوشت او تبدیل شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرویکه بنفشه برگل آمد بر او
اقبال رسانید به گردون سر او
ماییم به مهر و دوستی در خور او
فرماندهٔ عالمیم و فرمانبر او
ای آتشِ شمع بر تنِ لاغرِ او
رحمت کن و بگریز ز چشمِ ترِ او
وی داده طلاق او و زو ببریده
امشب نتوانی که شوی با سرِ او
سربازی کن اگر تو داری سر او
پا داری کن باز مگرد از درِ او
می دان به یقین که تاتوی باتو بود
ممکن نبود که باریابی برِ او
بر بود دلم یک نظر از منظر او
جان در سر دل رفت و دلم در سر او
چشمم بکنار از آن گهر می بخشد
کاین چیز سرشته اند در گوهر او
شاها! خصمت چو تیره شد اختر او
تیغ تو فرو برد به گل گوهر او
لیکن حاسد هنوز در سر دارد
نامی باشد اگر ببرّی سر او
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.