ای یاد غمت مونس تنهایی من
وی خاک درت سرمۀ بینائی من
مگذار که فاش گردد اندر عالم
چون حسن تو حال دل سودایی من
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
ای یاد غمت مونس تنهایی من
وی خاک درت سرمۀ بینائی من
مگذار که فاش گردد اندر عالم
چون حسن تو حال دل سودایی من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر درباره عشق و یاد محبوب صحبت میکند. او از غم فراق محبوبش به عنوان تنها همراهش یاد میکند و خاک درگاه او را منبع بینایی و روشنایی خود میداند. شاعر درخواست میکند که حال دلش که تحت تأثیر زیبایی محبوب است، در دنیای بیرون فاش نشود.
هوش مصنوعی: ای یاد تو، در تنهایی من مونس و همراهی، و خاک درگاه تو، مانند سرمۀ چشم من است.
هوش مصنوعی: این را که من در دل دارم، به دیگران نگوید و نگذارد کسی از حال دلم باخبر شود، چون تو مانند حسن و زیبایی من هستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای وصف تو سرمایۀ گویایی من
مشغولی تو لگام خود رایی من
تا خاک سر کوی تو شد قبلۀ دل
یک خانه شد اندیشۀ هر جایی من
شد شهره شهر بادهپیمایی من
مستم من و عالمی تماشایی من
با هم ز ملامتم نمیپردازند
شد پرده عیب خلق، رسوایی من
آن راحت جان و دل شیدایی من
گویا ز خدا خواست جگر خایی من
شب های غمت نگفت چون می گذرد
یک روز نکرد یاد تنهایی من
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.