کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۳ یاری که ز عشق اوست جانم غمناک گل پیرهن از رشک رخش دارد چاک در خاک نگه کرد چو رخسارم دید یعنی که یکی اند بچشم زر و خاک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیت از عشق و پشیمانی سخن میگوید. دلش غمگین است و زیبایی معشوقش باعث شده که لباسش زخمهایی ناشی از رشک ببیند. وقتی در خاک مینگرد، میبیند که چشمش به زیبایی معشوق و خاک هر دو یکسان مینگرد، یعنی هر دو در یک سطح قرار دارند.
هوش مصنوعی: دوست و یاری که به خاطر عشق او دلم غمگین است، به خاطر زیبایی و دلربایی او، لباس من از حسادت به چهرهاش پاره شده است.
هوش مصنوعی: وقتی صورت من را در خاک مشاهده کرد، فهمید که من و خاک هر دو در واقع یکی هستیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خلقان همه بر درگهت ای خالق پاک
هستند پی قطرهٔ آبی غمناک
سقای سحاب را بفرما از لطف
تا آب زند بر سر این مشتی خاک
ای چرخ مدور خسیس بی باک
صد پیرهن وفای من کردی چاک
آزاده هر آنچه بود کردی تو هلاک
از گردش تو کنون چه ترسست و چه باک
ای کرده همه جهان ز ناپاکان پاک
هرگز نبود تو را ز ناپاکان باک
ای خسرو پاک پیکر ازگوهر خاک
ایگوهر پاک احسن الله جزاک
کردی تو پریر آب وصل از رخ پاک
تا دی شدم از آتش هجر تو هلاک
امروز شدی ز باد سردم بیباک
فردا کنم از دست تو بر تارک خاک
گویند مرا که خویشتن کرد هلاک
عاشق ز هلاک خویش کی دارد باک
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.