کمال‌الدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۳

یاری که ز عشق اوست جانم غمناک

گل پیرهن از رشک رخش دارد چاک

در خاک نگه کرد چو رخسارم دید

یعنی که یکی اند بچشم زر و خاک