گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
اوحدالدین کرمانی

هستم به وصالِ دوست دلشاد امشب

وز غصّهٔ هجر گشته آزاد امشب

با یار نشسته و به دل می گویم

یا رب که کلید صبح گم باد امشب

مولانا

هستم به وصال دوست دلشاد امشب

وز غصهٔ هجر گشته آزاد امشب

با یار بچرخم و دل میگوید

یارب که کلید صبح گم باد امشب

میرداماد

چون ساقی عشق سر خوش افتاد امشب

کرد از قفس وجودم آزاد امشب

تا صبح ابد مایه بیهوشی بود

هر جام نگاهی که به من داد امشب

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه