گنجور

 
اوحدالدین کرمانی

هستم به وصالِ دوست دلشاد امشب

وز غصّهٔ هجر گشته آزاد امشب

با یار نشسته و به دل می گویم

یا رب که کلید صبح گم باد امشب

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode