ایا صدری که شد پیش ضمیرت
همه اسرار گردون آشکارا
به خدمت چند بار آمد دعاگو
به عزم آن که بستاید شما را
کشیده از برای عرض در سلک
دعا و خدمت و مدح و ثنا را
مرا نگذاشت دربان تو با آنک
فراوان کردمش لطف و مدارا
ز درگه بازگشتم کام و ناکام
همی خاریدم از خجلت قفا را
بلای ماست این دربان غر زن
حکایت این چنین کردند ما را
بلا را باز گرداند دعاها
خداوندا بگردان این بلا را
کنون بر درگهت بر عکس اینست
بلا می بازگرداند دعا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به حق نالم ز هجر دوست زارا
سحرگاهان چو بر گلبن هَزارا
قضا گر داد من نستاند از تو
ز سوز دل بسوزانم قضا را
چو عارض برفروزی میبسوزد
[...]
خداوندا بگردانی بلا را
ز آفتها نگه داری تو ما را
سپاس و آفرین آن پادشا را
که گیتی را پدید آورد و ما را
سر و سرهنگْ میدان وفا را
سپهسالار و سر خیلْ انبیا را
نصیبی ده ز گنج خود گدا را
نوائی ده بلطفت بی نوارا
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.