باد نوروزی ره بستان گرفت
دست عاشق دامن جانان گرفت
نو عروسان چمن را دست ابر
پای تا سر در در و مرجان گرفت
صبح خندان چون دمی از صدق زد
حالی آن دم در گل خندان گرفت
همچو بیماران دیگر باد را
آرزوی صحن سروستان گرفت
گل فروشست از سر خوبان باغ
ابر کز چشمش جهان طوفان گرفت
دست بر عالم فشاند آزاد وار
سرو چون کارجهان آسان گرفت
عزم استقبال گل دارد درخت
از شکوفه سیم در کف زان گرفت
جامهای گازری در سر کشید
شاخ را چون در چمن باران گرفت
هر درختی کو قد یارم بدبد
از تعجّب دست در دندان گرفت
چون صبا نشناخت کس قدر بهار
زان چنانش در میان جان گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرک دل از حضرت جانان گرفت
نفس از دل نیز هم چندان گرفت
هر کرا درد طلب دامان گرفت
ترک خان و مان وترک جان گرفت
تشنه کامی غوطه در عمان گرفت
پاک گشت و جا بر پاکان گرفت
مرد پیش از مرگ ترک جان گرفت
تیغ و خنجر را گل و ریحان گرفت
غیرت عباس چون دامان گرفت
زود مشک آب بر دندان گرفت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.