زبان چگونه گشایم بذکر شکر و سپاس
که حشمت تو فرو بست دست و پای حواس
رسید قدر تو جایی که نیز نبساود
بساط جاه ترا دست وهم و پای قیاس
زهی ز خدمت تو آسمان بلند محل
زهی ز سایۀ تو آفتاب روی شناس
امام روی زمین و پناه و پشت جهان
نظام خطّۀ اسلام و پیشوای اناس
هَمَت تواضع و حلم و همت شهامت و رای
همت کفایت طبع و همت مهابت و باس
بروی شرع بر از مسند تو خال سیاه
بدست کان ز سخای تو محضر افلاس
تو رکن کعبۀ شرعی و گرد بارگهت
حطیموار خمیدست این بلند اساس
حسود جاه تو گر نیست جز که رویین تن
شود ز صدمت بأست میان فرو چون طاس
لطافت تو ولی را مفّرحی چو امید
مهابت تو عدو راست دلشکن چون یاس
چگونه زاد ز طبع تو دّنا سفته؟
که هست خاطر پاک تو جوهر الماس
گشاده رویی خصمت دلیل بسته دلیست
چنانکه کوفتگی را طراوت کرباس
کرم ز ساحت ایّام بود مستوحش
و لیک با دم خلق تو یافت استیناس
چو آسمان بدوصد دیده، حزم بیدارت
شب جهان را از حادثات دارد پاس
چو خوشه خصم تو جوجو شدست از آنکه تنش
شدست آزده از تیر غم چو خوشه ز داس
ترا که خاک در از چشم خلق نیست دریغ
دریغ کی بودت زرّ و سیم و این اجناس؟
ز فرط لطف و تواضع گمان برد همه کس
که نعل مرکب تو جرم ماه راست مماس
ز روی نخوت، خصم تو با دلی پر درد
بهرزه بادی در سر گرفته چون آماس
بجود یک ره و ده ره دلت بننشیند
مگر که طبع ترا هست در سخا وسواس
ز خوشه چینی کشت نیاز هست عدوت
خمیده پشت و شکم خار و ژاژ خای چو داس
بگاه تیغ زدن، مهر زرد و لرزانست
که بر زمانه فکندست هیبت تو هراس
عدو ز حدّ خری گام زاسترش ننهد
هزار سال اگر میرود چو گاو خراس
تو آفتابی و منشور تو بیاض نهار
چو ماهت ار چه رسید از سواد لیل لباس
همان مثال سویدا و جوهر جانست
شریف ذات تو در کسوت بنی العبّاس
اگر نه مردم چشم شریعتی ز چه روی
بدین لباس تو مخصوصی از کرام النّاس
عجب مدار که در پوشد اندرین معرض
سیه گلیم حسود تو جامه یی ز پلاس
همیشه تا دهن صبح بر کند ثوبا
سحرگهان که زند مغز آفتاب عطاس
مباد مهر جلال ترا کسوف و زوال
مباد صبح بقای تو منقطع انفاس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش مقام و شخصیت امام معصوم میپردازد. شاعر با زبانی لطیف و توصیفاتی پرحجم، به ویژگیهای برجسته امام اشاره میکند؛ از جمله تواضع، حلم، شجاعت و سخاوت او. امام به عنوان پناه و پیشوای مردم معرفی میشود و حشمت و عظمت او را در برابر حواس و تصورات انسانی قرار میدهد. شاعر همچنین به مقام والای امام به عنوان روح زمین و نظام اسلامی اشاره میکند و میافزاید که دشمنان او هرچقدر هم تلاش کنند، نمیتوانند به او آسیب بزنند. در پایان، شاعر خواهان استمرار و بقای جلال امام و بیانقطاع بودن نور او در عالم هستی است.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم زبانم را به ذکر شکر و سپاس بگشایم در حالی که عظمت تو تمام حواس من را در خود محصور کرده است؟
هوش مصنوعی: شما به جایی رسیدهاید که دیگر از مقام و پست شما نمیتوان با خیال و اندازهگیریهای منطقی صحبت کرد.
هوش مصنوعی: خوشا به حال آسمان که به خاطر خدمت تو بلند است و خوشا به حال آفتاب که در کنار سایهات به زیبایی میدرخشد.
هوش مصنوعی: امام، همان سرپرست و هدایتگر جوامع اسلامی است که به عنوان پشتیبان و امنیتبخش جهان اسلام شناخته میشود. او در حقیقت، سرپرستی است که راهنمای دیگران بوده و در این مسیر، زیرساختهای لازم را برای جامعه اسلامی فراهم میکند.
هوش مصنوعی: خصلتهای بزرگ و نیکویی در انسان وجود دارد؛ تواضع و فروتنی، بردباری و حلم، اراده و همت در کارها، فکری نیکو و توانایی کافی، همچنین شکوه و قدرتی که او را در برابر مشکلات یاری میکند.
هوش مصنوعی: بر اساس اصول دین و قوانین الهی، نشانهای که بر روی پیشانی تو وجود دارد، نمادی از سخاوت و generosity توست که این ویژگی باعث میشود دیگران در تنگنا و فقر به سر ببرند.
هوش مصنوعی: تو اساس و بنیاد محکمی هستی که همه به دور تو میچرخند و در برابر عظمت و بلندای تو سرنگون میشوند.
هوش مصنوعی: اگر حسودان نتوانند به مقام و جایگاه تو آسیب برسانند، فقط میتوانند در دل خود به تلخی و کینه نسبت به تو دچار شوند، اما در واقع، تو همچون ظروف محکم و مقاوم در برابر آسیبها هستی.
هوش مصنوعی: لطافت تو مانند لذتی است که به انسان میبخشد، در حالی که جلال و شکوه تو دشمنان را میترساند. دلها را مانند گل یاس میشکنی.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است دّنا (جایی پر از زیبایی و شکوه) از طبیعت تو به وجود آمده باشد؟ در حالی که دل پاک تو، ارزشمندتر از الماس است.
هوش مصنوعی: خوشرویی و حسن خلق در مواجهه با دشمن نشاندهنده بزرگواری و دلبستگی اوست، همانطور که نرمی و تازگی پارچهای که دچار کوفتگی شده، به خوبی وضعیت آن را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در طول زمان، کرم از دنیای خود جدا و نگران شده بود، اما با وجود وجود تو و نفسهای مردم، آرامش را پیدا کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که آسمان به تو نگاه میکند، باید بیدار و هوشیار باشی؛ زیرا شب، مراقب حوادث و اتفاقات این دنیا است.
هوش مصنوعی: وقتی دشمن تو به تیر غم گرفتار میشود، مانند خوشهای است که از داس جدا شده است.
هوش مصنوعی: تو که در نگاه مردم به اندازه خاک هم ارزش نداری، چه جای تأسف برای زر و سیم و دیگر اموال دنیوی است؟
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و humility (توفیق)، همه فکر کردند که نعل اسب تو، جرم ماه را لمس کرده است.
هوش مصنوعی: به خاطر تکبر و خودخواهیات، دشمن تو با دلی پر از درد و رنج، در ذهنش افکار بیمقصدی دارد.
هوش مصنوعی: وجود یک راه و ده راه وجود دارد که دل تو در آنها نشیند، اما آیا طبیعت تو در generosity و بخشندگی وسواس ندارد؟
هوش مصنوعی: محصولی که از زحمت و کوشش به دست میآید، به سختی و مبارزه نیاز دارد. در این مسیر، دشمنان و چالشها ممکن است وجود داشته باشند و در این راه، باید به سختیها و مشکلاتی که مانند خارها و سنگلاخها هستند، توجه کرد. در نهایت، با تلاش و کوشش، میتوان به جمعآوری بهترین نعمتها و خوشهها دست یافت.
هوش مصنوعی: زمانی که به شمشیر زدن مشغول هستی، عشق زرد و ناپایدار است که بر دنیا سایه افکنده و قدرت تو ترس را به جان میاندازد.
هوش مصنوعی: هرگز دشمن نتواند از مرز خود پا فراتر بگذارد، هر چند هزار سال هم که بگذرد، اگر همچنان مانند گاوی در جا بزند.
هوش مصنوعی: تو مانند آفتابی و نور تو همچون رنگ سپید روز است. اگرچه شب به تو نزدیک میشود، تو همچنان درخشان و نمایان هستی.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصیت و ذات انسانی تو، همچون یک الماس درخشان و ارزشمند، در ظرف و شکل ظاهری خانواده بنی العبّاس جلوهگر است. یعنی زیبایی و ارجمندی تو در این مقام به چشم میآید.
هوش مصنوعی: اگر مردم به شریعت توجه نمیکنند، دلیل خاص بودن تو در این لباس چیست و چرا تو از میان مردم انتخاب شدهای؟
هوش مصنوعی: تعجب نکن که در این نمایشگاه تاریک حسادت، کسی لباس کهنه و پارهای بر تن ندارد.
هوش مصنوعی: هر صبح زود، با طلوع خورشید، لباسهای تازه و زیبا بر تن کن تا از انرژی و روشنایی صبحگاهی بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: نگذار که نور زیبایی تو مانند کسوف خاموش شود و زوال یابد. صبح جاودانگی تو نیز نباید قطع گردد و از نفسها بیفتد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نهاد روی به حضرت، چنان که روبه پیر
بتیم وا تگران آید از در تیماس
بیار ساقی زرین نبید و سیمین کاس
به باده حرمت و قدر بهار را بشناس
نبید خور که به نوروز هر که می نخورد
نه از گروه کرامست و نز عداد اناس
نگاه کن که به نوروز چون شدهست جهان
[...]
عطای یعقوب از مرگ تو هراسیدم
شدی و نبود بیشم ز مرگ هیچ هراس
دریغ لفظی بر همه نمط همه گوهر
دریغ طبعی بر هر گهر همه الماس
سپهر معطی شانست و هیچ عیب نبود
[...]
زهی رفیع محلت برون ز حد قیاس
بنای دولت و دین را قوی نهاده اساس
گشاده مهر تو چون ابر چشمهای امید
کشیده کین تو چون برق دشنهای هراس
مضاء رأی تو چون گوهر ظفر بنمود
[...]
رسید وقت سحر ساقیا بگردان کاس
زمانه بر سر ما گو به خون بگردان آس
ز همنشین موافق طلب حصول حیات
در سرای فرو بند بر عوامالناس
حذر ز صحبت جاهل که صفحهٔ کاغذ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.