گنجور

 
کلیم

ازین دلگشا جشن وافر سرور

همه عید شد سربسر ماه و سال

زمان را گرفت امتداد فرح

چو رشته که پنهان شود در لئال

می شادمانی و بزم و طرب

فراوان تر از آب در برشکال

نفس کار صیقل بر آئینه کرد

زبس سینه ها گشت پاک از ملال

ز گوهر فشانی دست کرم

گهر گشته چون آینه پایمال

بدینسان که باشند یاقوت و لعل

پریشان نشد گل ز باد شمال

زبس گوهر و زر گرفتست اوج

مرصع توان کرد تیغ خیال

طمع آنچنان طرف ازین جشن بست

که دیگر لبش وانشد از سئوال

چه سوداست دانی که از رقص شوق

فتادند افلاک در وجد و حال

دو سعد اختر اوج شاهنشهی

ببرج شرف کرده اند اتصال

دو گوهر بیک عقد دوران کشید

که باشد سیم شان بعالم محال

ز آمیزش زهره و مشتری

سعادت گرفتست اوج کمال

دو چشمند بر چهره سروری

که هستند در وصل بی انفصال

در آمیزش و سازگاری بهم

موافق چو بر روی دولت دو خال

خرد بهر تاریخ تزویج گفت

(قران کرد سعدین برج جلال)

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

بیک ماه بالا گرفت آن نهال

فزون زانکه دیگر درختان بسال

عیوقی

مر آن را کجا نام او بد هلال

یکی دختری بود حورا مثال

مشاهدهٔ ۲۰ مورد هم آهنگ دیگر از عیوقی
ناصرخسرو

گرامی چو مال و قوی چون جبال

نکو چون جوانی و خوش چون جمال

کهن گشته‌ای تن نه‌ای بل نوی

فزاینده در گردش ماه و سال

ازو ناشده حال دوشیزگی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه