گنجور

 
کلیم

گوهری ارجمند از کف شاه

رفته کز دیده، خون نمی بندد

حاصل هر دو کون شاه جهان

بدهد گر بسلک پیوندد

رخت گلگون شفق نمی پوشد

که ببر جز سیاه نپسندد

آسمان بر سر از مه و خورشید

چهره زر دگر نمی بندد

گشت تاریخ این مصیبت عام

(صبحدم زین الم نمی خندد)