خدایگانا اسبی که دادهای به کلیم
ز ناتوانی هرگز نرفته رو به نسیم
همیشه از عرق خویش کشتی است در آب
شده به یک جا از لنگر رکاب مقیم
برای رفتن هر گام خوش کند ساعت
ز رگ کشیده بر اندام جدول تقویم
ز بس که کاهل طبعش ز راه ترسیده
رمد ز جاده همچون ز مار شخص دهیم
اگر نه اسب مرا دیده است افلاطون
چنین دلیر نگفتی که عالم است قدیم
سکندریخور و گهگیر و بدلجام و حرون
کسی ندارد زین گونه اسب خوش تعلیم
به کون نشست چو سر از سکندری برداشت
به چوب دنگ تو گویی نشسته است کلیم
چه تازیانه که ازو صُنع ایزدی خورده
بدینقدر که سرش کرد بر دمش تقدیم
پل صراط شده گردنش ز باریکی
چو اهل حشر بر او یال مضطرب از بیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در وصف اسبی است که به کلیم (موسا) داده شده است. شاعر به ویژگیهای این اسب اشاره میکند و آن را به ناتوانی و کندی متصف میسازد. اسب به دلیل کاهلی و ترس از جاده نتوانسته به خوبی حرکت کند و احساس میشود که حتی افلاطون نیز از شجاعت و توانایی این اسب آگاهی ندارد. شاعر از باریکی گردن او به عنوان نمادی از دشواریهای مسیر و زندگی انسانها در روز قیامت یاد میکند و به نوعی ابراز میکند که این اسب، با وجود ویژگیهای خاصش، در واقع نماد چالشها و ترسهایی است که انسانها در زندگی با آن مواجه هستند.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ، اسبی که به کلیم (موسی) بخشیدهای، به خاطر ناتوانیاش هرگز به سمت نسیم نرفته است.
هوش مصنوعی: انسان همیشه در تلاش است و از تلاشهای خود به مقامی میرسد. او با تکیه بر زنجیره پشتکار و زحماتی که کشیده، در موقعیت جدیدی قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: هر قدمی که برمیداریم بهجای خود، زمان به آرامی و به صورت محسوس در حال گذر است و این گذر زمان را میتوان در ریتم زندگی و روزها مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: به خاطر این که طبیعتش تنبل شده و از راه ترسیده، مثل افعی خود را از مسیر و راه خارج میکند.
هوش مصنوعی: اگر اسب مرا ندیده بود، افلاطون چنین دلیرانه نمیگفت که جهان همیشه بوده است.
هوش مصنوعی: کسی که در کارهایش نقص و مشکل دارد و مدام دچار اشتباه میشود، در واقع هیچکس از اسبهای خوب-trained و با آموزش مناسب او بهتر نیست.
هوش مصنوعی: او به زمین نشسته و وقتی سرش را از حالت سکندری بلند کرد، مانند کسی که دگرگون شده به چوب تکیه داده است و گویی کلیم (موسی) نشسته است.
هوش مصنوعی: چقدر ضربهای که از آن صنعت خدایی خورده، که به این اندازه سرش را به دمش تقدیم کرده است.
هوش مصنوعی: پل صراط آنقدر باریک شده که اهل محشر بر روی آن در هراس و نگرانی هستند و به همین خاطر همچون یالی ناپایدار در اهتزاز است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که او کند از کان که به میتین سیم
مکن بر او بر بخشایش و مباش رحیم
بر آن صحیفة سیمین مسای مشک مقیم
که رنگ مشک نماید بر آن صحیفة سیم
مکن ستیزه اگر چند خوبرویان را
ستیزه کردن بیهوده عادتیست قدیم
غرض ز مشک نسیمست ، رنگ نیست غرض
[...]
چو روی چرخ شد از صبح چون صحیفه سیم
ز قصر شاه مرا مژده داد باد نسیم
که عز ملت محمود سیف دولت را
ابوالمظفر سلطان عادل ابراهیم
فزود حشمت و رتبت به دولت عالی
[...]
سپهر دولت و دین آفتاب هفت اقلیم
ابوالمظفر شاه مظفر ابراهیم
کشید رایت منصور سوی لوهاور
به طالعی که تولا کند به دو تقدیم
قضا ز هیبت او دیده حال شرع قوی
[...]
تویی که دل بتو کردند عاشقان تسلیم
سلیم باشد ، اگر جان بتو دهند ، سلیم
یکی منم ، که اگر صد هزار جان بودم
بجان تو که کنم جمله را بتو تسلیم
ز طلعت تو بخورشید داده اند فروغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.