هرگز دلت نشان گذار وفا نداشت
سنگی که ره فتاد بر او نقش پا نداشت
دل از هجوم درد تو شرمندگی کشید
ویرانه حیف درخور سیلاب جا نداشت
شمعم ز باد دامن فانوس میکشد
آن محنتی که در ره باد صبا نداشت
از هایهای گریهٔ من تا دلش گرفت
دیگر چو آب تیغ، سرشکم صدا نداشت
بر سینه خط زخم چو خوانا نوشته شد
داغ ارچه بود حاجت این نقطهها نداشت
روزی هزار بار اگر گریه دیده را
میشست بیتو خانهٔ چشمم صفا نداشت
جز خاک کوی دوست که نتوان ازو گذشت
از چاک سینه بستن خونم دوا نداشت
گر آب و دانه در قفس مرغ دل نبود
صیاد را چو جرم قفس این فضا نداشت
از گریهام که زیب عروسان گلشن است
پای گلی نبود که رنگ حنا نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از دلشکستگی و درد عاطفی گوینده سخن میگوید. او به وفای دیگران و دلتنگیهایش اشاره میکند و میگوید که دلش همیشه در معرض درد بوده و احساس شرمندگی میکند. با استعارههایی از شمع و باد، نشان میدهد که چگونه شرایط زندگیاش او را تحت تاثیر قرار داده است. گریه و زخمهای عاطفیاش به وضوح در کلامش احساس میشود و در نهایت به این نتیجه میرسد که تنها در کوی دوست میتواند آرامش یابد. این شعر، پر از احساسات عمیق و تصاویر زیباست که نشاندهنده غم و حسرت عاشقانه است.
هوش مصنوعی: هرگز دل تو نشانهای از وفا نداشت، مثل سنگی که هیچگاه اثر پا را بر خود نداشت.
هوش مصنوعی: دل به خاطر درد تو احساس شرمندگی کرد؛ ویرانهای که در آن هستم، جایگاه سیلابی نیست که بتواند این همه احساس را در خود جای دهد.
هوش مصنوعی: من مانند شمعی هستم که در اثر باد، دامن فانوس را میکشد. این کار در واقع، زحمتی است که همچنین در مسیر باد صبا وجود نداشت.
هوش مصنوعی: تا وقتی که من به شدت گریه میکردم، او احساساتی شد و دیگر مثل قبل نمیتوانستم اشکهایم را کنترل کنم؛ اشکهایم دیگر صدایی نداشتند، مثل آب که از تیغ میریزد.
هوش مصنوعی: بر روی سینهام خط زخم و آثار آن نمایان شده است، گرچه این علامتها نیازی به توضیح ندارند.
هوش مصنوعی: اگر هزار بار هم اشکهایم را بشویم، بدون تو خانه چشمم هیچگاه آرامش نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: غیر از خاک کوچه دوست که نمیتوان از آن عبور کرد، بستن زخم سینهام هیچ درمانی نداشت.
هوش مصنوعی: اگر دل مرغی در قفس آب و دانه نداشته باشد، صیاد هم به اندازه گناه قفس در این فضا اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: از اشکهای من که زینت عروسیهای گلستان است، هیچ گلی پیدا نمیشود که رنگ حنا بر آن نباشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن جنگجو که هیچ ملال از جفا نداشت
صلحش بسان رنجش عاشق بقا نداشت
دل از هجوم درد تو شرمندگی کشید
ویرانه حیف درخور سیلاب جا نداشت
شمعم زباد دامن فانوس می کشد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.