دلگشائی نبود آنچه ز صحرا یابی
این متاعیست که در گوشه تنها یابی
گوشه ای گیر که از یاد خلایق بروی
نه که از عزلت خود شهرت عنقا یابی
ایکه دلشاد بتحسین عوامی چه شود
گر دمی صد نظر از صورت دیبا یابی
هر مرادیکه نشد ز انجم و افلاک روا
از در دلها یا از دل شبها یابی
از دل خویش اگر زنگ غرض دور کنی
هر چه زشت است درین آینه زیبا یابی
نرسد دست تو گر بر ثمر نخل امید
سعی کن کابله چند ته پا یابی
بال پرواز فلک داری و قانع شده ای
که ببزمی که روی جای ببالا یابی
عجبی نیست ز حرص تو کلیم ار خواهی
ضامن از حق زپی روزی فردا یابی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.