دلا بار وجود از خویش افکن
درین ره کاری آخر پیش افکن
تو صید عالم قدسی درین دشت
کمند وحدتی بر خویش افکن
دل آسوده را در خون فرو بر
بر آن مژگان کافر کیش افکن
مگر در خواب بینی روی راحت
چو گل بستر بروی نیش افکن
بر آن پستی، که دارد قصر شاهی
نظر از کلبه درویش افکن
بره گر پیش پای خود نبینی
گنه بر عقل دوراندیش افکن
اگر سرمایه خونابه کم شد
دلا زان لب نمک بر ریش افکن
گر از تقصیرها داری خجالت
سر از شمشیر او در پیش افکن
کلیم از فکر آن لبهای پرشور
نمک در دیگ سودا بیش افکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.