ای صبا این دل صد چاک به جانان برسان
شانه تحفه به آن زلف پریشان برسان
به چمن گر گذری نالهای از من نشنو
نغمه تازه به مرغان خوشالحان برسان
زاد راهم همه چون دیده عاشق آبست
می رسد ابرتری مژده بمستان برسان
تا دل آبله ها وا شود از رنج سفر
خضر راهی شو و خود را بمغیلان برسان
کار اغیار چو از بوسه رساندی بکنار
بهر ما نگهی تا سر مژگان برسان
هدف ناوک او باش گرت شوقی هست
آتش سینه خود را به نیستان برسان
تا کی ای بخت بری خاک ز جیبم به کنار
یک شب هجر مرا نیز بپایان برسان
خون اگر نیست دلا آهن پیکان بگداز
مدد اشک باین دیده گریان برسان
نوبهارست کلیم اینهمه افسرده مباش
تو هم آخر گل اشکی به گریبان برسان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، با زبان لطیفی از معشوق و عشق سخن میگوید. شاعر از صبا میخواهد که پیغام عشق و دردهایش را به جانان برساند و خواهان رساندن تحفهای (شانه) به زلفهای پریشان معشوق است. او همچنین از صبا میخواهد درد دلش را به پرندگان خوشآواز برساند و خبر خوشی را به باغی که در آن میگذرد، منتقل کند. شاعر به حسرت و رنج سفر خود اشاره میکند و از خضر (نماد زندگی و روزی) میخواهد تا او را به مغیلان برساند. او همچنین میخواهد تا ناامیدیها را کنار بگذارد و از بخت خود گلهمند است، خواستهاش این است که یک شب هجر را به پایان برساند. در پایان، شاعر از طبیعت میخواهد تا به او کمک کند تا دوباره شاداب شود و به خودش یادآوری میکند که نوبهار است و نباید افسرده باشد.
هوش مصنوعی: ای نسیم، این دل هزاران زخم را به محبوب برسان و هدیهای از شانهات به آن زلف آشفتهاش بده.
هوش مصنوعی: اگر به چمن رفتی، از نالههای من چیزی نشنو و به پرندگان خوشصدا خبر نو و شادیبخش بده.
هوش مصنوعی: مسیر زندگیام مانند حال و هوای عاشقانی است که در انتظار هستند. اکنون ابرهای پربرکتی رسیدهاند که خبر خوش بهار و شادی را به دشتنشینان میرسانند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل زخمهایت التیام پیدا کند و از سختیهای سفر خسته نشوی، به راهحلی برسی و خود را به مقصد مطلوب برسان.
هوش مصنوعی: وقتی که کار دیگران را به پایان رساندی و از آنها دور شدی، فقط یک نگاه به ما بینداز تا ما هم از زیبایی چشمانت بهرهمند شویم.
هوش مصنوعی: اگر شوقی در دل داری، باید تلاش کنی تا آتش دلت را به جایی برسانی که به آن نیاز دارد.
هوش مصنوعی: این بیت از شاعر امیدوار است که سرانجام به روزهای خوشبختی و پایان دوری و غم برسد. او از بخت خود میخواهد که زودتر او را از غم جدایی رهایی بخشد و به روزهای خوب و آرام زندگی برگرداند.
هوش مصنوعی: اگر در قلبم خون نیست، ای دل، با قدرت آهنین خود، تیر را ذوب کن و به کمک اشکهایم، به این چشمان گریان کمک کن.
هوش مصنوعی: بهار آمده و کلیم از این همه اندوه و گریه دور باش، تو هم در این زمان باید گل شادی را در دل داشته باشی و اشکی را به گلویمان نرسانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای صبا غلغل بلبل بگلستان برسان
قصّه مور بدرگاه سلیمان برسان
ماجرای دل دیوانه بدلدار بگوی
خبر آدم سرگشته برضوان برسان
شمع را قصّه ی پروانه ی فروخوان روشن
[...]
ای صبا درد من خسته به درمان برسان
یعنی از من بستان جان و به جانان برسان
نامه ذره به خورشید جهانآرا بر
تحفهٔ مور به درگاه سلیمان برسان
عذر کم خدمتی بنده به مولا کن عرض
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.