گنجور

 
صائب تبریزی

چه قدر سرخوشی از باده انگور کنیم

به که پیمانه خود از سر منصور کنیم

ما که از پرتو مهتاب نظر می بازیم

به چه طاقت هوس انجمن طور کنیم

ما چو نرگس به تن خویش نظر باخته ایم

به چه رو چشم به رخساره منظور کنیم

نمکی نیست درین عالم پرشور، مگر

از نمکدان قیامت دهنی شور کنیم

بروی ای برق سبکسیر که در خرمن ما

دانه ای نیست که قفل دهن مور کنیم

عارفان غوره خود را می گلگون کردند

ما بر آنیم که صهبای خود انگور کنیم

جاده روشن شمشیر بود دست بدست

صائب از مرگ چرا منزل خود دور کنیم

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

هله خیزید که تا خویش ز خود دور کنیم

نفسی در نظر خود نمکان شور کنیم

هله خیزید که تا مست و خوشی دست زنیم

وین خیال غم و غم را همه در گور کنیم

وهم رنجور همی دارد ره جویان را

[...]

کلیم

فرصتی کو که دوای دل رنجور کنیم

پنبه شیشه می مرهم ناسور کنیم

طمع خام نشد ز آتش حرمان پخته

گر بدوزخ برویم آرزوی حور کنیم

خدمت بزم شراب تو زما می آید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه