با که گویم آنچه زان نخل تمنا دیدهام
زان قد آشوب قیامت را دو بالا دیدهام
حالی من شد که در هر حال باید شاد زیست
قهقهه کبک دری را در قفس تا دیدهام
فاخته آن روز تا شب گشته بر گرد سرم
گر شبی در خواب سو قامتش را دیدهام
در رهایی تلاشم گرچه سیلابم برد
تا صلاح کار خود را در مدارا دیدهام
جرم چشم عیببین خویشتن دانستهام
هر قدر ناخوش که از ابنای دنیا دیدهام
نخوتی دارد قناعت، حیف کان نقص منست
خویش را تا قانعم همسر به دریا دیدهام
کار خود هرجا که محکم کرده دهر بیتمیز
مرغ را، زنجیر جای رشته بر پا دیدهام
در قفس یک سال میباید به سر بردن کلیم
دلگشایی گر همه یک دم ز صحرا دیدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گاهگاه از دیده عبرت با دنیا دیدهام
کی به این هنگامه از بهر تماشا دیدهام
چرخ تر دامن که باشد دعوی عصمت کند
آفتابش را در آغوش مسیحا دیدهام
پیش چشم من سواد شهر خون مردهای است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.