مریض را چو عیادت کشد دوا چکند
کس بپرسش یک شهر آشنا چکند
چو شانه نوبت چاکم بسینه افتادست
بدست شوق همین چاک یک قبا چکند
گرفتم اینکه سر همتم زچرخ گذشت
کسی بکوتهی بخت نارسا چکند
بدیده کاسه همسایه دل اگر ندهد
دو شیشه خون جگر با خمار ما چکند
مپرس حال دل آندم که در حدیث آئی
کریم چون گهرافشان شود گدا چکند
بهر نواله گرم استخوان دهد ای بخت
تو خود بگو که درین قحط پس هما چکند
کلیم شکوه ز توفیق چند شرمت باد
تو چون بره ننهی پای رهنما چکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این غزل به بیان احساسات و تالمات شاعر در مواجهه با مشکلات و ناکامیها میپردازد. شاعر از عیادت و درمان مریضی سخن میگوید که نشاندهنده تلاش برای بهبود و امید به زندگی است. او اشاره میکند که در مشکلات، دیگران نیز دلسوزی خاصی ندارند و این موضوع میتواند موجب رنجش خاطر او شود.
شاعر در ادامه به حس حسرت و ناکامی خود اشاره میکند که ممکن است در زندگی او وجود داشته باشد و بر روی دل دیگران نیز تأثیر بگذارد. او از حال دل خود در حالی که در جمعی حضور دارد مینالد و به تناقضاتی در زندگی اشاره میکند.
در نهایت، او نسبت به بخت و سرنوشت خود کنایه میزند و از ناامیدیاش در روزگار قحط و ناداری میگوید، به این معنا که در این شرایط سخت نمیتوان به راحتی راهی برای بهبود اوضاع پیدا کرد. تمام این نکات به شکلی هنرمندانه و با نمادهای ادبی بیان شده است.
هوش مصنوعی: وقتی کسی بیماری را عیادت میکند و برای او دارویی میآورد، هیچکس از او نمیپرسد که آیا حالش خوب شده یا نه، مگر کسانی که در شهر او را میشناسند.
هوش مصنوعی: زمانی که شانهی نوبتی بر روی سینهام افتاد و در دست شوق بود، همین چاک یک قبا را میکشد.
هوش مصنوعی: من متوجه شدم که کسی با بخت بد و ناکام، در مسیر تلاش و کوشش من قرار گرفته و این موضوع بر روی عزم و ارادهام تأثیر گذاشته است.
هوش مصنوعی: اگر دل همسایه را نتوان با نگاهی به دست آورد، با یک حسرت و پژمردگی، خون جگر هم به درد نمیخورد.
هوش مصنوعی: حال دل کسی را در آن زمان نپرس، زمانی که تو به دیدار او میآیی. مثل اینکه وقتی گدا طلا را پراکنده میکند، حال او هم عوض میشود.
هوش مصنوعی: برای یک لقمه گرم، استخوان در بدن میدهد. ای بخت، خودت بگو که در این قحطی چه کسی از عشق و شوق میرقصد؟
هوش مصنوعی: کلیم به خاطر موفقیتهایی که نصیبش شده، از تو متواضع است. او از تو میخواهد که مانند برهای که به مادرش وابسته است، از راهنماییها و هدایتهای تو بهرهمند شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بلا به من که ندارم غم بقا چکند
کسی که دم ز فنا زد باو بلا چکند
نشانده بر سر من بهر قتل خلقی را
من ایستاده که آن شوخ بیوفا چکند
به قتل ما شده گرم و کشیده تیغ چو آب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.