به جز سکوت ز روشندلان نمیآید
زبان شعله به کار بیان نمیآید
ز سیل حادثه چشمم چنین که ترسیدست
ز دیده دیدن ریگ روان نمیآید
خدنگ آه شکارافکن است لیک چه سود
که از هزار یکی بر نشان نمیآید
به زلف او نیم آگه ز حال دل چه کنم
خبر همیشه ز هندوستان نمیآید
سری که افسر شاهی قسم به او نخورد
به کار سجده آن آستان نمیآید
جرس به راه طلب غیر ازین نمیگوید
که هیچ کار ز آه و فغان نمیآید
از آن دیار که سود سفر خطر باشد
چو راه امن شود کاروان نمیآید
ز مور لاف سلیمانی از چه برتابم
ز من فروتنی از آسمان نمیآید
هلاک چشم ادافهمیم که دریابد
هر آن سخن که ز دل بر زبان نمیآید
ز غمزهاش مطلب رخصت نظاره کلیم
صلای سیر گل از باغبان نمیآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان دشواریها و ناامیدیهای انسانی در مواجهه با عشق و زندگی میپردازد. شاعر از سکوت و ناتوانی در بیان احساسات سخن میگوید و به نقش حوادث و ترسهایی که به وجود میآید اشاره میکند. او به بینتیجه بودن تلاشها و آرزوها اشاره میکند و بیان میدارد که اطلاعات و اخبار دلخواه همیشه به دست نمیآید. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که بسیاری از احساسات و حقیقتها در دل میمانند و به زبان نمیآیند، و تلاشی برای فهم عمیقتر از دنیا و عشق ممکن است بینتیجه باشد.
هوش مصنوعی: تنها سکوت، میتواند از افراد روشنفکر بیانگر باشد و زبان شعله، قادر به توصیف نیست.
هوش مصنوعی: چشم من از حادثهها اینقدر ترسیده که دیگر نمیتواند ریگ روان را ببیند.
هوش مصنوعی: خدنگ، تیر و کمانی است که برای شکار استفاده میشود. اما چه فایده دارد که از میان هزار تیر فقط یکی به هدف بخورد و نشان دهد؟
هوش مصنوعی: زلف او مرا از حال دلم بیخبر نگه داشته است، چه کار کنم که همیشه اخبار از هندوستان به من نمیرسد.
هوش مصنوعی: اگر کسی سرش را به مقام سلطنت نیاراید و به آن معترف نشود، هرگز در مقام عبادت و سجده در آن درگاه نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: زنگ در مسیر جستجوی حقیقت فقط یک پیام دارد و آن اینکه هیچ کاری از ناله و گله برنمیآید.
هوش مصنوعی: اگر مسیری امن باشد، دیگر نیازی به سفر خطرناک نیست و caravan نمیآید.
هوش مصنوعی: من از صحبتهای ناپسند و خودپسندانه بتی کوچکتر از مور، چیزی نمیفهمم. من از تواضع و فروتنی آسمانی انتظار دارم که در وجودم رشد کند.
هوش مصنوعی: این بیت میگوید که اگر کسی به عمق احساسات و افکار دیگران توجه کند و بتواند واقعیتهای نهفته را درک کند، میتواند سخنانی را دریابد که از دل برنمیآید و به زبان نمیآید. به عبارتی، درک واقعی احساسات انسانها نیاز به دقت و توجه به جزئیات دارد.
هوش مصنوعی: به خاطر نگاه دلربایش، نمیتوانم اجازه دهم که به تماشای او بنشینم. صدای دلنشین گلهایی که از باغبان میآید هم به گوش نمیرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کدام لب که از او بوی جان نمیآید
کدام دل که در او آن نشان نمیآید
مثال اشتر هر ذرهای چه میخاید
اگر نواله از آن شهره خوان نمیآید
سگان طمع چپ و راست از چه میپویند
[...]
کدام دل که ز دوری بجان نمی آید
کدام جان که ز غم در فغان نمی آید
سرشک من بکجا می رود که همچون آب
دو دیده نازده بر هم روان نمی آید
ز شوق عارض و رخسار او چنان مستم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.