هرگز سر شکایت من وا نمی شود
این در گرفته شد بزدن وا نمی شود
روی تو بر بهار زبس کار تنگ کرد
یک غنچه در فضای چمن وا نمی شود
بستم بسی ببال هما بهر امتحان
یکبار بختنامه من وا نمی شود
خمیازه در خمار گشاید مگر لبم
ورنه بحرف و صوت دهن وا نمی شود
خاک وطن کلیم زبس غم فزا شده است
گل تا بود مقیم چمن وا نمی شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از ناامیدی و درد ناشی از شکایت و غم میگوید. او اشاره دارد که هرچقدر تلاش کند، شرایط تغییر نخواهد کرد و مشکلاتش باقی خواهند ماند. بهار و زیبایی طبیعت تحت فشار زندگی و مشکلات نمیتوانند به اوجی برسند. همچنین احساس میکند که حتی تلاش برای بهبود شرایط یا تغییر سرنوشتش هم بیفایده است و غم و درد او در وطن وجود دارد که زیبایی را از بین برده است. به طور کلی، این اشعار حس افسردگی و یأس را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانم از درد و ناراحتیام صحبت کنم، چون این گره بسته شده هیچگاه باز نخواهد شد.
هوش مصنوعی: چهره تو به قدری زیبا و دلانگیز است که حتی یک غنچه در چمن از حسادت بهار، به سختی باز میشود.
هوش مصنوعی: من بارها برای آزمودن خوش شانسیام تلاش کردم، اما نتیجهای که میخواستم هنوز به من نشان داده نشده است.
هوش مصنوعی: اگر لبم را به خمیازه باز نکنم، دهانم به حرف زدن و صدا در نمیآید.
هوش مصنوعی: خاک میهن کلیم به شدت غمگین و ناراحت است، و تا زمانی که گل در چمن بماند، از بین نمیرود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا غنچه شکایت من وا نمی شود
این عقده ها ز زلف سخن وا نمی شود
صد خنده بلبل از گل تصویر وا کشید
آن غنچه لب هنوز به من وا نمی شود
زنگ کدورت از دل غربت پرست من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.