ناله می آید بکویت راه چندان دور نیست
گر تو هم گاهی کنی یاد اسیران دور نیست
گرچه ما را می دهی بر باد بفشان دامنت
تا بدانی خاک مشتاقان زدامان دور نیست
کیست در کویت که شبها ناله ام نشنیده است
جمله می دانند کاین بلبل زبستان دور نیست
می کند هجرت مدار از آنکه می داند که من
گر کشد کارم بمردن آبحیوان دور نیست
تا دل و جان بود دادم، ای صبا آخر تو هم
بوی گل را قیمت ارزان کن گلستان دور نیست
دست بیتابی بفرقم مشت خاکی هم نریخت
تا زدامانت جدا شد از گریبان دور نیست
با بلا هم پیرهن یارب کسی چون من مباد
پا اگر در دامن آرم از مغیلان دور نیست
دور از آن درگه ندارد خاطرجمعی کلیم
از وطن آواره گر باشد پریشان دور نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.