دگر بهار چمن را چه دلگشا کردست
شکوفه بر سر سبزه نثارها کردست
چمن زلاله و گل آنچنان که آب روان
اگر گذشته، از آن روی بر قفا کردست
چنینکه چوب قفس پر گلست بلبل را
غریب ساخته صیادش ار رها کردست
نه از ترانه بلبل شکفته گل در باغ
که بره کسب هوا غنچه سینه وا کردست
چه عقده ها که ز خاطر گشود غنچه گل
بهار بین که گره را گره گشا کردست
چوبی می است از آن ساغر سفالین به
چه شد که نرگس جام خود از طلا کردست
هر آن نهال که از برگ دست بردارد
بهار گلشن کشمیر را دعا کردست
بحیرتم ز هوایش ببین که در یک طبع
هزار رنگ تلون چگونه جا کردست
بیادگار هوا را زهر گلی رنگیست
برنگ هر یک از آن جلوه ای جدا کردست
درین بهار کلیم آنکه هست قدرشناس
برای خار سرانجام رونما کردست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.