هنوز طُرّهٔ او تا کمر نیامده است
ز پیچ و تاب رگ جان خبر نیامده است
به اعتماد، سرین را به آن کمر مسپار
که مور خازن تنگ شکر نیامده است
همه حکایت مردم گیا فسانه شمار
گیاه مردمی از خاک بر نیامده است
به جلوهگاه تو هر دل که رفت، از خود رفت
دگر کسی به وطن زین سفر نیامده است
دعا ز عالم بالا همین خبر دارد
که تیر ناله یکی کارگر نیامده است
چرا به گرد بناگوش تو همی گردد
اگر به پای گهر رشته بر نیامده است
ز جور مادر ایام ترشرو منشین
خیال کن که ز پشت پدر نیامده است
به رشوه داد پر و بال خود خدنگ ترا
به چشم دام تو مرغ دگر نیامده است
چگونه عیش برد ره به خانهٔ تو کلیم
به این خرابه چو یار دگر نیامده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیباییها و سختیهای عشق و جدایی اشاره میکند. او به طره موی معشوقهاش اشاره میکند که هنوز به کمر نیامده و از پیچ و تابهای زندگی و احساساتش میگوید. او نسبت به جاذبههای بینتیجه عشق هشدار میدهد و به این نکته تأکید میکند که هیچ چیز حقیقتی از عشق و زندگی را نشان نمیدهد و همه چیز به نوعی از وهم و خیال است. در واقع، شاعر میگوید هر آنچه در عالم عشق اتفاق میافتد، نشاندهندهی عمق احساسات ناشناخته و گاهی دردناک انسان است و او در نهایت به ناامیدی و حسرتی که از عشق نارس حاصل میشود، اشاره میکند.
هوش مصنوعی: موهای او هنوز تا کمر نیامده و از پیچ و تاب رگ جانم هیچ خبری به دست نیامده است.
هوش مصنوعی: به کسی که به او اعتماد نداری، کار مهمی را واگذار نکن؛ چرا که هنوز زمان مناسب برای کسب نتیجه یا برآورده کردن نیازها فرا نرسیده است.
هوش مصنوعی: همه داستانها و قصههای مردمان را مانند افسانهای بدان که هیچکس به طور واقعی از خاک و زمین برنخاسته است.
هوش مصنوعی: هر دلی که نزد تو حاضر شده، از خود بیخبر گشته و دیگر کسی از این سفر به وطن بازنگشته است.
هوش مصنوعی: دعای عالم بالا فقط همین را میداند که فریاد دردناک یک نفر به جایی نرسیده است.
هوش مصنوعی: چرا وقتی که نتوانستهام به پای گوهرت چیزی وصل کنم، اینجا و آنجا به دور گوش تو میچرخد؟
هوش مصنوعی: از سختیها و مشکلات زندگی ناامید نشو، زیرا این دشواریها از سمت مادر نیستند و نمیتوانند از پدر به تو منتقل شده باشند.
هوش مصنوعی: شما به خاطر رشوه و فریب، قدرت و ظرفیت خود را از دست دادهاید و دیگر هیچ پرندهای به دام شما نمیآید.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم شادی را به خانهٔ تو ببرم، کلیم؟ وقتی که در این ویرانه، یار دیگری برایم نیامده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هنوز خنده ازان لب بدر نیامده است
نمک به پرسش داغ جگر نیامده است
تو ذوق از سر جان خاستن چه می دانی؟
که نامه بر ز درت بیخبر نیامده است
رساند صبح قیامت به زلف شب مقراض
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.