نیافت سوز من از چرب نرمیت تسکین
فزاید آتش سودای شمع را تدهین
نهان به پردهٔ تمکین بود ترا شوخی
به رنگ معنی برجسته در کلام متین
چو داغ لالهٔ نشکفته ام ز کثرت غم
گره شد آه گلوسوز در دل خونین
دل ز یاد جمال تو زیب و زینت یافت
قفس چنان که ز طاووس می شود رنگین
فرو رود به زمین سایه ات چو ریشهٔ سرو
قدم براه گذاری اگر به این تمکین
چنان ز یاد تو بر خویشتن بلرزد دل
که شیشه را به گداز آرد این می زورین
ز دیدن تو گل و غنچه رنگ و دل بازند
به سیر باغ خرامی اگر به این آیین
فغان که هر مژه بر هم زدن به بزم توام
فکنده صعوهٔ دل را به چنگل شاهین
ز ذکر نام تو چندان به خویش بالیدم
که خانه ام شده لبریز من بسان نگین
نفس جدا ز تو سوهان روح شد شبها
چه دور سونش جان گر بروبم از بالین
عیان بود چو رگ برگ گل ز جوش صفا
سحرگه از لب او موج بادهٔ دوشین
به خون بیگنهان کرده است چشم سیاه
چو خال گوشهٔ چشمت، که دیده گوشه نشین؟
سواره در نظر ما خوش آب و رنگ تری
که از تو رشک نگین خانه است خانهٔ زین
مرارت غمم از دل زدود شور لبت
چو لوز تلخ که می گردد از نمک، شیرین
چو آب آینه از جای خود نمی جنبد
به سوی بحر اگر بنگری به این تمکین
چنان جدا ز تو دل چون دماغ گشته ضعیف
که بر دماغ دلم بوی گل بود سنگین
ترا سزاست چو سرمست خواب ناز شوی
چو بوی غنچه ز گلبرگ بستر و بالین
به این امید که صید دلی به چنگ آرد
نشسته در پس مژگان نگاه او به کمین
گلو ز عار به آب حیات تر نکند
کسی که چالشینی برده زان لب نوشین
اگر به عمان ته جرعه ای بیفشانی
ز موج برح شود سر بسر لب شیرین
چو آینه همه تن می روم به روزن چشم
مگر که سیر ببینم جمال آن بت چین
رسد به سینهٔ پر داغ عاشق از مرهم
همان ستم که به گلشن رسیده از گلچین
به زیر خاک ببالد به خویش چون زر سرخ
به مرگ هم نرود داغ حسرت دیرین
مرا ز کلفت دل تار عنکبوت مثال
عیان به روی هوا گشته ناله های حزین
کمان عشق کشیدن مجال هر کس نیست
به عجز داده خدا دست و بازوی زورین
شهید لعل لب و نرگس سیاه توام
به گونه گونه محن کس چو من مباد قرین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، احساسات عمیق عاشقانه و غمناکی را بیان میکند که شاعر به خاطر عشق و جمال دلبر خود تجربه میکند. شاعر از درد دوری و شوق دیدار معشوق صحبت میکند و تصاویری زیبا از عشق و زیبایی میآفریند. او به تمکین و نرمی معشوق اشاره میکند که در دل او آتش عشق را شعلهورتر میکند. همچنین، با استفاده از تشبیهات مختلف، از تأثیراتی که یاد معشوق بر دل او دارد، سخن میگوید. شاعر به زیباییهای جایگاه عشق و رنجهای ناشی از آن پرداخته و در نهایت به نتیجه میرسد که عشق و غم به گونهای عمیق و غیرقابل فراموشی در زندگیاش نقش دارند.
هوش مصنوعی: آتش اشتیاق من از لطافت و ناز تو آرام نمیگیرد و برعکس، شمع را بیشتر میسوزاند.
هوش مصنوعی: پنهان به یک پوشش احترام، تو بازیچهای هستی که به صورت عمیق و با معنی در گفتار جدی جلوهگری میکنی.
هوش مصنوعی: دلی مانند گل لالهٔ نشکفته که به خاطر غمهای زیاد دچار درد و رنج شده است، درونی پر از غم و آتش دارد.
هوش مصنوعی: دل از یاد زیبایی تو خوشحال و آراسته شده، همانطور که قفس با رنگهای طاووس زیبا و دلنواز میشود.
هوش مصنوعی: سایهات مانند ریشه درخت سرو به زیر زمین فرو میرود، اگر با اعتماد و اطمینان به این راه گام برداری.
هوش مصنوعی: دل من آنچنان از یاد تو میلرزد که گویی این احساس قوی قادر است شیشه را در هم بشکند.
هوش مصنوعی: وقتی تو را میبینند، گلها و غنچهها شاداب و خوشرنگ میشوند و در باغ به زیبایی حرکت میکنند، اگر تو به این روش ادامه بدهی.
هوش مصنوعی: افسوس که هر بار که پلک میزنم، در آستانهی حضور تو، دلخوشیهای من مانند پرندهای در چنگال شاهینی گرفتار میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر یاد تو، به قدری به خودم افتخار کردم که خانهام پر از عشق و زیبایی شده است، مثل یک گوهر درخشان.
هوش مصنوعی: نفس من از تو جدا شده و این باعث ناراحتی روح من شده است. شبها احساس میکنم که فاصلهام از تو بسیار زیاد است و اگر بتوانم، میخواهم خود را از این وضعیت دور کنم.
هوش مصنوعی: گلبرگ گل به وضوح و زیبایی نمایان بود، مانند رگهایی که در آن جریان دارد. در صبح زود، با طراوت و صفای خاصی، از لبان او موجی از شراب عطری به وجود میآید.
هوش مصنوعی: چشم سیاه تو همچون خال گوشه چشمت، به خاطر بیگناهیهایی که مرتکب شده، پر از اشک و خون است. حالا چه کسی میتواند در گوشه چشم تو نگاه کند و ببیند؟
هوش مصنوعی: در نگاه ما، سوارکار با زیبایی و جذابیت بیشتری نسبت به تو ظاهر میشود و حتی باعث حسادت زینت خانهات میشود.
هوش مصنوعی: غصهها و سختیهای دل را کنار گذاشتم، چون لبهای زیبا و شیرین تو مانند بادام تلخی است که با نمک چشیده میشود و تبدیل به شیرینی میگردد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنا اشاره دارد که مانند آب آینهای که آرام و بیحرکت است و به سمت دریا نمیرود، اگر به این آرامش و استحکام نگاه کنی، میتوانی به عمق آن پی ببری. به نوعی میگوید که در موقعیتهای مختلف، ثبات و قرار میتواند نشانهای از قدرت و شایستگی فرد باشد.
هوش مصنوعی: دل من به قدری از تو فاصله گرفته و ضعیف شده که بویی که از گل به مشامم میرسد، بر آن سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: شایسته تو است که در خواب نرم و آرامی غرق شوی، مانند بوی خوش غنچه که از گلبرگهای بستر و بالین به مشام میرسد.
هوش مصنوعی: با امید اینکه دل کسی را به دست بیاورد، در پس مژگان نگاه او نشسته است و در انتظار است.
هوش مصنوعی: کسی که از آب حیات احساس عیب و شرمساری کند، نمیتواند از آن بهرهمند شود؛ مگر اینکه از لبهای شیرین، تجربه شیرینی را کسب کرده باشد.
هوش مصنوعی: اگر کمی از آب شیرین به عمان بریزی، بر اثر موج آن، تمام لبهایت شگفتانگیز و شیرین میشود.
هوش مصنوعی: من همچون آینه، تمام وجودم را به روزنه چشم میسپارم تا شاید بتوانم زیبایی آن معشوق چینی را ببینم.
هوش مصنوعی: عاشق با دلی پر از درد و التهاب، به آرامشی میرسد که خود ناشی از همان تباهی و ستمی است که به باغ و گلها رسیده. گلچینی که به گلستان آسیب زده، همان چیزی است که میتواند مرهمی برای درد او باشد.
هوش مصنوعی: در زیر خاک، همچون زر سرخ، به زندگی ادامه میدهد و حتی مرگ هم نتواند حسرتهای دیرین را از دلش بزداید.
هوش مصنوعی: من مانند تارهای در هم تنیدهی یک عنکبوت، دلتنگ و غمگین هستم و نالههایی از اعماق وجودم به آسمان میرود.
هوش مصنوعی: عشق مانند کمانی است که هر کسی قادر به کشیدن آن نیست. خداوند به برخی افراد نیرو و قدرت ویژهای داده است تا این کار را انجام دهند.
هوش مصنوعی: کسی مانند من که شمع محبت تو را در دل دارد، نباشد. محبوبی با لبانی چون لعل و چشمانی سیاه، برای من محنتهای بسیاری به همراه دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترنج بیدار اندر شده به خواب گران
گل غنوده برانگیخته سر از بالین
هرآن که خاتم مدح تو کرد در انگشت
سر از دریچه زرین برون کند چو نگین
بخار دریا بر اورمزد و فروردین
همی فرو گسلد رشته های درّ ثمین
ز آب پاک دهان پر ستاره دارد ابر
ز باد پاک شکم پر ستاره دارد طین
بمشکرنگ لباس اندرون شدست هوا
[...]
همی کند به گل سرخ بر بنفشه کمین
همی ستاند سنبل ولایت نسرین
بنفشه و گل ونسرین و سنبل اندر باغ
به صلح باید بودن چو دوستان، نه بکین
میان ایشان جنگی بزرگ خواهد خاست
[...]
بشکل غالیه دانیست لاله ، یاقوتین
نشان غالیه اندر میان غالیه دان
بتی بمهر چو لیلی بچهر چون شیرین
بوصل او دل من شاد و عیش من شیرین
مثل زنند بشیرین لبش و لیکن هست
حدیث کردن شیرین او به از شیرین
اگر بچین بنگارند نقش چهره او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.