چند چون تن پروران تعمیر آب و گل کنم
رخنه های جسم را محکم زلخت دل کنم
کیمیا ساز وجود خاکسارانم چو عشق
گرفتد بر مهره گل پرتو من دل کنم
می شود دل چون صدف در سینه تنگم دو نیم
تادرین دریای پرخون گوهری حاصل کنم
کوه می لرزد ز بی سنگی درین آشوبگاه
من چسان لنگر درین دریای بی ساحل کنم
همت من در فضای عرش جولان می زند
سر بر آرد از فلک تخمی که زیر گل کنم
بس که از گرد یتیمی مایه دارد گوهرم
در دل دریا اگر لنگر کنم ساحل کنم
می شود روشن چراغ نیکی از آب روان
خرده جان را نثار خنجر قاتل کنم
می گدازد شرم همت گوهر پاک مرا
بحر را صائب اگر در دامن سایل کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی تلاش و کوشش انسان در برابر مشکلات و چالشهای زندگی را توصیف میکند. شاعر از یک سو به ترمیم و تقویت خود میپردازد و از سوی دیگر، به دنبال کشف و پرورش وجود خویش است. او با بیان اینکه دلش مانند صدف دو نیم میشود، به درد و رنجهای درونیاش اشاره میکند. در ادامه، به نوسانات زندگی و سختیهای آن اشاره میکند، ولی در عین حال امید به درخشش نیکی و تبدیل درد به زیبایی را در دل دارد. شاعر میگوید که از یتیمی و سختیها گوهر ارزشمندی به دست آورده و میخواهد با همت و تلاش خود، از زندگیاش بهرهبرداری کند و در نهایت، به روشنایی و کمال برسد. در کل، شعر دعوت به امید و تلاش در برابر چالشهای زندگی است.
هوش مصنوعی: من سعی میکنم که به تعادل و زیبایی جسم خود بپردازم و نقاط ضعف و آسیبهای روحیام را با قدرت و اراده محکم کنم.
هوش مصنوعی: وجود خاکساران من مانند کیمیا است؛ زمانی که عشق بر مروارید گل تأثیر بگذارد، دل من نورانی میشود.
هوش مصنوعی: دل من مانند یک صدف در سینهام فشرده و تنگ است و میخواهم آن را دو نیم کنم تا در این دریای پر از خون، گوهری بدست آورم.
هوش مصنوعی: کوه به خاطر خالی بودن از سنگ تکان میخورد، در این آشفتگی من چگونه میتوانم در این دریا که ساحل ندارد، لنگر بیندازم؟
هوش مصنوعی: ایران به زمین و آسمان بالایی مینگرم و با ارادهای قوی، از هر محدودیتی فراتر میروم. من میخواهم تخمی را بکارم که در زیر خاک، پرورش یابد و به ثمر بنشیند.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه به اندازهی کافی از تجربیات سخت یتیمی آموختم، اگر دل دریا را بکاوم، میتوانم به ساحل برسم.
هوش مصنوعی: میتوانم با گامهای کوچک، نور نیکی را به وجود آورم و حتی اگر لازم باشد، جان خود را برای مبارزه با بدی فدا کنم.
هوش مصنوعی: شرم و افتخار من مانند یک گوهر ارزشمند است که در عمق دریا قرار دارد. اگر بخواهم آن را از دریا بیرون بیاورم، باید جسارت و همت داشته باشم تا بتوانم به بهترین شکل ممکن آن را عرضه کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چند اوقات گرامی صرف آب و گل کنم
در زمین شور تا کی تخم خود باطل کنم
تلخ گردیده است بر من خواب از شرم حضور
کاش خود را می توانستم ازو غافل کنم
از جدایی همچنان چون زلف می لرزد دلم
[...]
در چمن با درد عشقت گر دمی منزل کنم
برگ برگ غنچه ها را لخت لخت دل کنم
نیست آسان در غمش سامان درد اندوختن
نقد داغ دل به صد خون جگر حاصل کنم
یاد معشوق ز خاطر رفته ذوق دیگر است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.