تا به معراج فنا یعنی شهادتگاه عشق
بال و پر از شعله مانند شرر می خواستیم
شوخ چشمی را ز حد برداشت شمع بزم یار
ما چراغ خلوت از خود چون گهر می خواستیم
حسن پاک آفتابم در خور هر دیده نیست
دیده ای از چشم شبنم شسته تر می خواستیم
تا بکام دل توان خندید جویا غنچه وار
در بهاران از خدا یک مشت زر می خواستیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بزم رقصی زا ن نگار سیمبر می خواستیم
پیچ و تاب زلف با موی کمر می خواستیم
تا زبان شکوهٔ بیداد را سامان دهیم
غنچه آسا یک بغل لخت جگر می خواستیم
می کند فیض ریاضت نفس کافر را علاج
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.