کشیده لاله شراب شبانه از رگ سنگ
چو شعله خونش ازان زد زبانه از رگ سنگ
رضا بخوردن خون دادایم این و آن هم نیست
رسانده روزی ما را زمانه از رگ سنگ
چو نبض در طپش آید ز شوق اگر سازند
خدنگ آن مژه ها را نشانه از رگ سنگ
نه لاله است که جوشد چو خون ز سینهٔ کوه
کشیده آتش شوقش زبانه از رگ سنگ
بگو به بینش، جویا! چطور قافیه ایست؟
فسانه از رگ سنگ و بهانه از رگ سنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.