در کسب هوا کوش که آزاد کند مشک
بو را چو دمی همنفس باد کند مشک
دل را به شمیمی ز غم آزاد کند مشک
هر عقدهٔ دل را گره باد کند مشک
پوشیده نماند به جهان جوهر معنی
هر چند خموش آمده فریاد کند مشک
از نسبت آن جعد سیه موج هوا را
آشفته تر از زلف پریزاد کند مشک
افشرده دل چاک مرا حلقهٔ آن زلف
حاشا که به زخم اینهمه بیداد کند مشک
هر بوی که بیرون دهد از خود ز ختن دور
جویا ز جدایی گله بنیاد کند مشک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلف تو نفس در جگر باد کند مشک
آهوی تو خون در دل صیاد کند مشک
در هیچ سری نیست که سودای ختن نیست
تا نغز که از بوی خود آباد کند مشک
تا هست سخن، زنده بود نام سخنور
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.