جمله عالم را هویدا کرد عشق
آنچه پنهان بود پیدا کرد عشق
عقل را در شهربند غم گذاشت
عیشها در کوه و صحرا کرد عشق
از سویدای دلم بودش مداد
دفتر غم را چو انشا کرد عشق
جلوهٔ خود را به بزم اتحاد
هم به چشم خود تماشا کرد عشق
آسمان را از شفق در خون نشاند
دست خونریزی چو بالا کرد عشق
حسن معنی را ز دلها جلوه داد
خاک را آیینه سیما کرد عشق
درد و سوز و زخم داغ سینه را
از برای ما مهیا کرد عشق
با خس و خار، آتش سوزان نکرد
آنچه جویا با دل ما کرد عشق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.