گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
جویای تبریزی

ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شیر

از چه در کامم چو طفل غنچه شد خوناب شیر

آه سردم کرده از یاد بناگوشت چو ماه

هر سحر در ساغر خورشید عالمتاب شیر

پیش از این گر ما در ایام شیر آب داشت

می کند در دور ما لب تشنگان در آب شیر

تا برات روزی ام بر ما در ایام شد

غنچه آسا گشت در پستان او خوناب شیر

این به طور آن غزل جویا که تمکین گفته است

من ز طفلی خورده ام در ساغر گرداب شیر