ای ز فیض لطف عامت گشته خون ناب شیر
از چه در کامم چو طفل غنچه شد خوناب شیر
آه سردم کرده از یاد بناگوشت چو ماه
هر سحر در ساغر خورشید عالمتاب شیر
پیش از این گر ما در ایام شیر آب داشت
می کند در دور ما لب تشنگان در آب شیر
تا برات روزی ام بر ما در ایام شد
غنچه آسا گشت در پستان او خوناب شیر
این به طور آن غزل جویا که تمکین گفته است
من ز طفلی خورده ام در ساغر گرداب شیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.