هردم نه بی سبب دل ما رقص می کند
کز شوق کعبه قبله نما رقص می کند
بی آفتاب ذره نخیزد ز جای خویش
از خود نه جسم خاکی مارقص می کند
وجد وسماع صوفی صافی ز خویش نیست
این استخوان به بال هما رقص می کند
مشت گلی چه نقش تواند بر آب زد
از زور می پیاله مارقص می کند
آن راکه مطرب از دل پر جوش خود بود
دایم چو بحر بی سروپا رقص می کند
گردی که از گرانی تعمیر شد خلاص
در پیش پیش سیل فنا رقص می کند
خونین دلان کجا وسماع طرب کجا
این شاخ گل ز باد صبا رقص می کند
پیر وجوان ز هم نکند فرق شور عشق
اینجا فلک به قد دوتا رقص می کند
بی شور عشق در تن ما نیست دره ای
هر قطره زین محیط جدا رقص می کند
پیچیده است درد طلب هرکه را بهم
داند که گردباد چرا رقص می کند
داریم عالمی ز خیالش که نه سپهر
در تنگنای سینه ما رقص می کند
ما مانده ایم در ته دیوار ورنه کاه
از اشتیاق کاهربا رقص می کند
صائب ز زاهدان مطلب وجد صوفیان
شاخی که خشک گشت کجا رقص می کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تنها نه چرخ بی سر و پا رقص می کند
هر ذره ای ز شوق جدا رقص می کند
تا گشته ایم مطلع خورشید معرفت
از شوق ذره ذرهٔ ما رقص می کند
بر دوش آه لخت دل خونچکان من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.