آدمیکاثار تنزیهش رجوع خاک بود
دست اگر بر خویش میزد زین وضوها پاک بود
خاک ماکز وهم رفعت ننگ پستی میکشد
گر تنزلکردی از اوج غرور افلاک بود
هیچکس بر فهم راز از نارسایی پی نبرد
فطرت اینجا عذرخواه خلق بیادراک بود
سیر این گلشن کسی را محرم عبرت نکرد
گل اگر برسر زدیم از بیتمیزی خاک بود
هرچه بادابادگویان تاخت هستی بر عدم
راه آفت داشت اما کاروان بیباک بود
با همهتعجیل فرصت هیچکوتاهی نداشت
لیک صید مدعا یکسر نفس فتراک بود
پیش ازآنکاید خم اسرار مخموران به جوش
طاق مینا خانهٔ تحقیق برگ تاک بود
در سواد فقر جز تنزیه نتوان یافتن
سایه رختی داشتکز آلودگیها پاک بود
تا کجا مجنون در ناموس مستوری زند
تار و پود جامهٔ عریان تنی یک چاک بود
در خجالتگاه جسمم جز خطا نامد به پیش
ره به لغزش قطع شد ازبس زمین نمناک بود
هر کجا بیدل ز لعل آبدارش دم زدیم
حرفگوهر خجلت دندن بیمسواک بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بسکه از آهم هوا امشب کدورتناک بود
شاخ و برگ نخل همچون ریشه ای در خاک بود
محفلم را از صفا امشب منور داشت می
تا سحرگه شمع بزمم شعلهٔ ادراک بود
صد هزاران فیض از هر قطره می اندوخت دل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.