آنچه از بوسی بر آن لبهای شیرین میرود
کافرم هرگز به گلشن گر ز گلچین میرود
بر دل بلبل ز بس بنشسته زین گلشن غبار
بر هوا همچون پر افتاده سنگین میرود
بسته بر خود هر طرف آیینهها از لخت دل
نخل آهم جانب گردون به آیین میرود
بس که از دل میرباید طاقت و صبر و قرار
شوخ میآید برم یار و به تمکین میرود
دست بر شمشیر و بیپروا و مست و کینهجو
دور باش ای فتنه کان شوخ خلابین میرود
پردهٔ گوش سخنسنجان شود اوراق گل
بس که جویا بر زبانم شعر رنگین میرود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جلوه را زیور نباید چون به آیین میرود
عار دارد از حنا، پایی که رنگین میرود
بیستون از درد تنهایی اگر نالد رواست
کوهکن خود رفت و اکنون نقش شیرین میرود
گر طبیب از جوش اشکم رفت از سر، دور نیست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.