چو بیداد محبت بیش شد حاجت روا گردد
که دل را رخنه های سینه محراب دعا گردد
چو می از شیشهٔ واژون نگار ناز پروردم
گر آید سوی من از ناز در هر گام واگردد
غبار غم زبس داریم بر رو گرد برخیزد
گهی کز بیم خویش رنگ بر رخسار ما گردد
کمر بر خواری ارباب همت بسته چرخ دون
به آب روی مردان روز و شب این آسیا گردد
ببر از آرزو گر مدعای ترک خود داری
که این حاجت روا از فیض ترک مدعا گردد
چه بیباکانه بر می داری از عارض نقابت را
مبادا زورقم طوفانی موج صفا گردد
چنان جویا ز بار کلفت خاطر بود سنگین
که تا آهم برون آید ز لب زنجیر پا گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ مشکلات و دغدغههایی است که ناشی از محبت و عشق شدید است. شاعر به بیداد محبت اشاره میکند و میگوید که وقتی این محبت زیاد میشود، دل به دعا و نیاز به رحمت الهی متوسل میشود. او همچنین به احساسات متناقضی که در عشق تجربه میکند، اشاره میکند، از جمله غم و اضطراب. در ادامه، شاعر به ناپایداری دنیا و سختیهای زندگی اشاره میکند و از قدرت و وسوسههای عشق سخن میگوید. او در نهایت به این نکته میرسد که برای رسیدن به آرزوها و نیازها، باید از خواستههای بیجا بگذرد و بر خود مسلط باشد.
هوش مصنوعی: وقتی محبت به حدی میرسد که بیعدالتی میشود، خواستهها برآورده خواهد شد و دل برای دعا و نیایش مانند یک محراب، جای خوبی میشود.
هوش مصنوعی: زمانی که میخواهم از شیشه زیبایی و دلربایی او بنوشم، هر بار که به سمت من میآید، به خاطر ناز و محبتش، قدم به قدم از من دور میشود.
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که بر ما چیره شده، آنچنان زیاد است که گاهی به صورت گرد و غبار بر چهرهمان نشسته و رنگ از رخسارمان میبرد.
هوش مصنوعی: انسانهای بلند همت، برای پیشرفت و موفقیت در زندگی، باید تلاش و سختکوشی کنند. زندگی آنها مانند آبی است که دائماً در حال چرخش است و به سرعت میگذرد. در این مسیر، آنها باید بر دشواریها و مشکلات غلبه کرده و در برابر موانع ایستادگی کنند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به چیزی دست یابی و از آرزوهایت دل بکنی، باید از ادعای خود صرفنظر کنی، چراکه برآورده شدن این خواسته تنها با رها کردن آرزوها مقدور است.
هوش مصنوعی: با شجاعت تمام، پرده زیباییات را از چهرهات کنار میزنی؛ نکند زیباییات مانند طوفانی بر آشفته شود و آرامش را به هم بزند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به حالتی از دلشکستگی و غم اشاره دارد که با فشارها و مشکلات فراوان روبرو شده است. او از شدت ناراحتی و سنگینی دلش، میگوید که حتی اگر بخواهد آهی بکشید، این احساس به قدری سنگین و طاقتفرساست که انگار او را به زنجیر کشیده و نمیتواند آزادانه نفس بکشد. در واقع، این احساس غم و فشار شدید، او را به شدت تحت تاثیر قرار داده و آزادیاش را سلب کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوشا چشمی که با آن طاق ابرو آشنا گردد
کز این محراب هر حاجت که می خواهی روا گردد
در ایام خط از عاشق عنا نداری نمی آید
گدای شرمگین در پرده شب بی حیا گردد
دل بیگانه خوی من میانجی برنمی دارد
[...]
فضای دل خلاص از خار خار غم کجا گردد؟
ز چنگ خاربن، دامان صحرا کی رها گردد؟
طلب پیش کریمان، احتیاج سائلان باشد
چو کف از سیم وزر خالی شود، دست دعا گردد
ندارند از ته دل الفتی اهل جهان باهم
[...]
گمان دارم که در زیر فلک قحط فضا گردد
در این گلشن اگر یک غنچه امید وا گردد
نظر تنگی است این گردون که با وسعت نمیسازد
به تنگ آید دل گرمی اگر مطلب روا گردد
کمانداری است بیرحمی که زورش کس نمی داند
[...]
ز دنیا هر که شد لبریز عمرش بی بقا گردد
چو کشتی پر شود از آب گرداب فنا گردد
نوید وصل فارغ می کند از ناله عاشق را
جرس را چون گره از دل گشاید بی صدا گردد
نباشد خواب آسایش به گلشن چشم شبنم را
[...]
جنون جولانیام هرجا بهوحشت رهنماگردد
دو عالم گردباد آیینهٔ یک نقش پاگردد
گر آزادی هوس داری چو بو از رنگ بیرون آ
هوا گل میکند دودی که از آتش جدا گردد
به بزم وصل عاشق را چه امکان است خودداری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.